چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۴۰
نوید شاهد - از شهید "مهدی اصانلو" روایت شده است: «نیمه شب بود. هنوز تعداد زیادی برگه کاغذ سفید مانده بود که باید یکی یکی توی دستگاه تکثیر گذاشته می شد. کار امشب از همه شبها بیشتر بود. مهدی با چند نفر از دوستانش مشغول بودند. این کار هر شب آنها بود که برگه ها را می آوردند و اعلامیه‌های امام را در کتابخانه دانشگاهی که محل کار مهدی بود تکثیر می‌کردند.» ادامه این ماجرا را در نوید شاهد بخوانید.
ماجرای تکثیر اعلامیه‌های امام!

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شهید مهدی اصانلو، یادگار «حجت‌الله» و «کبری» نهم فروردین ماه سال 1335 درشهر کبود گنبد از توابع استان تهران  به دنیا آمد. وی تا مقطع دیپلم تحصیل کرد و در دانشگاه ابوریحان مشغول به کار شد. این شهید گرانقدر در سال 1358 با عضویت در بسیج به جبهه اعزام شد و سرانجام در بیست و سوم آبان ماه سال 1359 بر اثر انفجار در منطقه عملیاتی باختران به شهادت رسید. مزار این شهید در ده امام پاکدشت واقع است.

روایتی خواندنی از شهید

نیمه شب بود. هنوز تعداد زیادی برگه کاغذ سفید مانده بود که باید یکی یکی توی دستگاه تکثیر گذاشته می شد. کار امشب از همه شبها بیشتر بود. مهدی با چند نفر از دوستانش مشغول بودند. این کار هر شب آنها بود که برگه ها را می آوردند و اعلامیه‌های امام را در کتابخانه دانشگاهی که محل کار مهدی بود تکثیر می‌کردند.

مهدی تجربه و سابقه زیادی در کار پخش اعلامیه داشت. از سالها قبل این کار را آغاز کرده بود و حتی در دوران سربازی، در پادگان هم این کار را رها نکرده بود. میگفت: «باید هر کاری لازم است انجام بدهیم تا شر رژیم شاه از سر ملت، کم شود.» اما با وقتی که جنگ در جنوب کشور آغاز شد، مهدی عازم جبهه شد. یک ماه در آن منطقه بود تا به او مأموریت دیگری واگذار شد.

به منطقه گیلانغرب رفت. چند نفر از دوستانش هم با او همراه بودند. قرار بود به باختران بروند و در آن منطقه کارهایی به آنها محول شود. بین مسیر خودروی آنها دچار سانحه شد و مهدی بشدت آسیب دید. به بیمارستان منتقل شد. تشخیص دکتر این بود که نخاع او قطع شده است. این روزها سخت ترین دوران زندگی اش بود. میدانست فاصله ی کمی تا شهادت دارد.

بیست روز بستری در بیمارستان برای او که موجی نا آرام بود به اندازهِ سالیان سال طول کشید. زندگی بی هدف را نمی خواست و به واسطه کارهایی که کرده بود، خیلی زود مزد سالهای خدمتش را گرفت. این راهی بود که از خدا می خواست:

«خدایا من در خدمت توام. جانم، سرم، فکرم، روحم، ایمانم و همه چیزم در خدمت توست. حال به هر راهی که مرا لایقش میدانی راهنمایی ام کن.»

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده