نکوهش دنیا به قلم یک شهید قدسی
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید «علی شربت دارقدسی»، یادگار «حسن» و «کبرا» چهاردهم مهر ماه 1344 در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. ایشان تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت و سپس به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر در نوزدهم اسفند ماه 1364 با سمت تک تیرانداز در پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت گلوله توپ به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش قرار دارد.
متن وصیت نامه شهید
به نام خداوند بخشنده مهربان
بنام آن خدائی که آفریننده جهان است . بنام آن یگانه معبود ما که خالق بشر و بشریت است. سپاس آن خالق یگانه ایرا که نعمتهای گوناگون به انسانها ارزانی داشته است و بنام آن خالقی که انسان را فرشته مخلوقات قرار داده و اوست که ما را یاری می کند و باز می میراند و بنام آن خدائی که انسان را از لخته خونی آفرید و روح خویش را در او دمید . بنام او با این خصائص این وصیت نامه را شروع میکنم:
من دیپلم وظیفه علی شربت دار قدس در این تاریخ این وصیت نامه را می نویسم تا باری چند خواسته ام را در صورت امکان خانواده ام برآورد سازند من بنام مسلمان بودم و حتی در قلبم عشق به الله و خانواده نبوت و ائمه اطهار و رهبر کبیر انقلاب وجود داشت اما افسوس که چون اکثریت به اتفاق مسلمانان در فرایض دینی مقداری در اوائل یعنی قبل از استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در فرائص دینی ام کوتاهی کرده که از والدین خود می خواهم مرا بخشیده و در صورت امکان مقدار نمازها و روزه های ناخوانده قبل از انقلاب را بهرترتیب که خود میدانند اداء نمایند.
خوشبختانه با آگاهی که در این چند ساله
انقلاب رهبر خردمند و عزیزمان به ایرانیان ارزانی داشته در این خصوص اسلام شده است
که خداوند به ایشان طول عمر عنایت بفرمایند که هر چه بیشتر این ملت عزیز را بر
چشمه مقصود هدایت فرمایند .
حتما از کلیه دوستان و همسایگان و اقوام از قول من طلب بخشایش نموده . باری من زیر شلیک رگبار خمپاره ها و گلوله ها و ... این وصیت نامه بلکه بهتر بگویم درد دلم را می نویسم . منهم مانند بسیاری دیگر از کودکان در یک خانواده صمیمی و مسلمان به دنیا آمدم و همزمان با چرخش زمین و گذشت ایام منهم بزرگ و بزرگتر شدم و همگام با بزرگ شدن عشقهای گوناگونی پیدا کردم در کودکی عشق ببازی ، بعدا عشق بمدرسه ، کم کم عشقهای بزرگتری در قلب کوچک خود پیدا کردم و در همه حال از فکر آفریننده ام لحظه ای دور نمی شدم و از اینکه این چنین رهبری آگاه و مهربان به ایرانیان و مسلمین جهان و در عهد متقارن شده بر خود می بالیدم .
والدین عزیزم ای کاش از میزان علاقه ام نسبت بخود میدانستید . تنها چیزی که بیش از شما دوست دارم شهادت است که شیرین تر است و بالاخره اگر خدا بخواهد توفیقی بیابم بزودی مرا درمی یابد . بخدا قسم اگر زندگی و شهادت دست من بود ثانیه ای در این دنیای پوچ نمی ماندنم.
امیدوارم که با شهادت خود اولا خدا گناهانم را ببخشد و از شیرینی شهادت بی بهره نمانم و در آن دنیا پیدا کنم و تا حدودی انشاءالله دستگیر شما باشم ولی امیدوارم که شما پدر مهربان و مادر عزیزم آنقدر ثواب کرده و آشنا به وظیفه انسانی و اسلامی خود باشید.
که احتیاج به یاری و شفاعت من نباشید. تنها خواهشم از شما اولیاء مهربان اینست که پس از مرگم گریه و شیون مکنید که دشمنان انقلاب را شاد سازید و روح مرا بیازارید هنگام گریه یاد خدای مهربان و شهادت سرورمان مظلومان حسین باشید و از هر لحظه یا ثانیه ای دعای خیر نسبت به امام عزیز و توفیق رزمندگان را فراموش نکنید .
مادر شهید چشم براه و منتظری*** شاید کنان سوی تو آیم
افسوس که این قصه سرانجام ندارد *** تا دگرباره در آغوش تو آیم