«هادی ایزی» که همراه شهید غریب اسارت «محمد دشتی رحمت آبادی» بوده، می گوید: وقتی محمد را به بیمارستان آوردند با وجود اینکه حنجره اش متلاشی شده بود ولی مدام سوره الرحمن را زیر لب می خواند و تکرار می کرد.
در آن شب زمستانی دردآلود و در اوج غربت و در چنگ دشمن، چه بر سر پیکر خلیل آمد و او را کجا بردند و کجا به خاک سپردند را دیگر هیچ کس ندید. او به راستی خلیل الله شد.
منافقین شهید غریب اسارت « محسن درخشان» را ایستاده در خاک فرو کردند و به شهادت رساندند. به همین خاطر به شهید ایستاده معروف شد که نشان از استواری و ایستادگی او بود.
«بهمن مهرورز» از هم آسایشگاهی های شهید «غلامعلی معتمدی قهفرخی» می گوید: روز شهادتش بعد از نماز صبح به سجده رفت. مثل همیشه سجدهاش خیلی طول کشید. هر چی صداش زدیم بلند نشد.
شهید غریب اسارت «یوسف سلیمی بنی» زمانی که حالش بد بود ذکر یازهرا، یاحسین را تکرار می کرد. در لحظه شهادت هم با گفتن همین اذکار نفس آخر را کشید و به شهادت رسید.