روایتی خواندنی از دختران شهید مدافع حرم «خیرالله احمدیفرد»
«زهرا احمدیفرد»، می گوید: پدرم در تمامی فیلمهایی که از عراق نشان میداد در حال خنده بود، انگار به آن ها خوش میگذشت. در سفر آخرشان به ما گفت: دعا کنید زنده بمانم تا تلفات بیشتری از دشمن بگیرم و ما دلمان قرص شد که بابا آرزوی شهادت نمیکند. بعدها از دوستانش شنیدیم که از آنها خواسته برای شهادتش دعا کنند و در حرم امیرالمؤمنین(ع) گفته بود کنار ضریح نمیرود مگر زمانی که شهید شود و پیکرش را دور ضریح طواف دهند.