جانباز - صفحه 4

محمد حسنی، جانباز جنگ تحمیلی، در سال ۱۳۶۶ به خدمت اعزام شد و پس از آموزش در بیرجند، راهی غرب کشور شد. او در طول خدمت، شش بار مجروح شد؛ از سر و پا تا فک. در عملیات مرصاد هم شیمیایی شد و هم مجروح. وقتی برای درمان به شهرش برگشت، نامش را در فهرست مفقودالاثرها دید، در حالی که زنده بود. بازگشت و باز هم به جبهه رفت؛ روایتی پر از زخم، اما لبریز از وفاداری.

یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس درباره نقش شهدا در تجلی وفاق می گوید: از آنجایی که شهدا موفقترین و فعالترین افراد در ایجاد اتّحاد، وفاق و همدلی بودند، توانستند با وفاق کامل و همدلی تمام  اقوام ایرانی را متّحد و حتّی مثل سردار شهید علی هاشمی تعدادی از اهل عراق و اسرای دفاع مقدس را هم در قالب لشکر ۹ بدر بر علیه حزب بعث که ملّت مسلمان و حسینی عراق را به اسارت خود درآورده بود، سازماندهی کنند.

جانباز «حسین کریمی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «به خوبی به یاد دارم صدام به فرمانده ما آذرفر در بی‌سیم گفت: تو هم‌دوره من در انگلیس بودی، به نیروهای عراقی بپیوند ...»

جانباز «حسن اولیائی لله لو» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «پس از اعلام قطعنامه، عراق ناجوانمردانه عملیات مرصاد را اجرا کرد و تعداد زیادی از نیروها عقب نشینی کرده بودند و کسی پاسخ تماس‌های ما را نمی‌داد و موشک‌های کاتیوشا از سمت عراق شلیک می‌شد...»

جانباز «جمشید آقازاده» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «در گردنه کوه از هر طرف در کمین نیروهای دموکرات و کوموله بودیم و پیشنهاد دادم عملیات گریز و فرار را انجام دهیم وگرنه اسیر خواهیم شد...»

جانباز «جبرئیل حسین‌پور آشنا آباد» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «در زمان جنگ نیروهای بسیجی، ارتشی و سپاهی یکی شدیم برای راندن دشمن، همگی یک صدا و انقلابی بودن و در جبهه دست به دست هم می‌دادند برای دفاع از وطن ...»

جانباز «حسین الوفی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «عملیات در حال شروع شدن بود به صورت نظامی نشسته بودم یک دفعه یک ترکشی نمی دانم از کجا آمد و به من اصابت کرد، انگار مرا برق گرفت بالاخره جان آدم عزیز است، بی‌اختیار بلند شدم و شروع به دویدن کردم...»

جانباز «حسین اصغری آق گنبد» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «در حال بار زدن ماشین آذوقه بودم که دیدم هواپیماها آمدند که شهر را بمباران کنند کنار دیوار ایستاده بودم و نگاه می‌کردم، احساس کردم چیزی از آسمان پایین می آید. همراهم را هول دادم گفتم بخواب زمین ... »

جانباز «جمشید آقازاده» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «چون دوره نیروی مخصوص رنجر را گذارنده بودم، به جنگ‌های چریکی مسلط بودم بنابراین دوازده تا نیرو جمع کردم که برویم همرزمان را بیاوریم.»

کلیپ «علمداران حماسه»، کاری از واحد فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان البرز است که در مناسبت روز جانباز تولید شد، تقدیم مخاطبان می‌شود.

همزمان با ولادت با سعادت حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع) با حضور رئیس و معاونین اداره و مسئول مددکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران سردشت از همکاران جانباز تجلیل و قدردانی بعمل آمد.

بمناسبت اعياد شعبانیه و میلاد باسعادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) و روز جانباز مراسمی با حضور مسئولین شهرستانی و رئیس بنیاد شهرستان شوط و جانباز ان معزز در مصلای شهرستان شوط برگزار گردید و در پایان مراسم از جانباز ان معزز شهرستان تجلیل بعمل آمد. گوشه‌هایی از این مراسم را از دریچه دوربین نوید شاهد ببینید.

مسابقات بانوان ایثارگر سراسر کشور به مناسبت سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، برگزار و بانوان جانباز البرزی مقام قهرمانی کسب کردند.

صفرمحمد شرافتی، جانباز گرانقدر هشت سال دفاع مقدس، از خاطرات و تجارب خود در جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس می‌گوید: با امکانات محدود، با دشمن مبارزه کردیم و نگذاشتیم به خاکمان تجاوز کنند تا اینکه امروز، ایران به یکی از پیشرفته‌ترین کشورها تبدیل شده و دشمنان جرئت حمله به ایران را ندارند.

یکی از جانباز ان استان زنجان درباره وظیفه ما نسبت به حاج قاسم و راهش می‌گوید: نباید درنگ کرد باید راه حاج قاسم را قاسم‌وار دنبال کرد. بنا به گفته خود شهید، کسی که می خواهد شهید شود باید شهیدوار زندگی کند. باید دقت داشته باشیم اگر حاج قاسم بود، دشمن اینچنین جولان نمی‌داد.

زنده‌یاد حاج غلامرضا ربیعی، جانباز گرانقدر دوران دفاع مقدس و بسیجی ایثارگر، پس از سال‌ها مجاهدت در راه خدا و خدمت به انقلاب اسلامی، به دیار حق شتافت. این اسوه ایثار و استقامت با خدمات ارزشمند خود، یادگاری جاودان در عرصه فرهنگ ایثار و شهادت بر جای گذاشت.

جانباز "رحمان مظهر" در خاطرات خود گفت: من در آن زمان سرباز بودم و هیچ خبری از خواستگاری نداشتم. خانواده‌ام بدون اطلاع من به خواستگاری رفتند. وقتی برگشتم مرخصی، به من گفتند که صحبت‌ها انجام شده و حالا باید برای ادامه کارها با هم برویم. من در پاسخ گفتم: "من سربازم و هیچ‌چیز معلوم نیست. شاید در جبهه زنده نمانم." در سال ۱۳۶۲، ما ازدواج کردیم، اما به دلیل تعداد زیاد شهدا و شرایط سخت آن روزها، تصمیم گرفتیم بدون برگزاری مراسم عروسی زندگی مشترک‌مان را آغاز کنیم. شرایط جنگی به ما اجازه نداد که مانند دیگران جشن بگیریم، اما عشق و اراده‌مان از آن لحظه تا همیشه باقی ماند.

جانباز «پرویز حاجی‌کریمی» گفت: «امروز هم خدایی نکرده اگر جنگ شود با همان عزم و با همان اعتقاد باز ما آماده‌ایم. سال‌های جانباز ی سخت بود، اما ما پای کشور و انقلابمان هستیم.»

آیین تشییع و خاکسپاری جانباز «کوروش محمودی»، فردا 9 صبح از میدان لاله واقع در نظرآباد به طرف گلزار شهدای بهشت رضا برگزار می‌شود.

خواهر کوچک‌تر آسیه خانم که او هم در عین جوانی تصمیم گرفت شریک زندگی‌اش جانباز و آزاده‌ای باشد به نام «بهرام حسین‌زاده»، اصلا هم از تصمیم خود پشیمان به‌نظر نمی‌رسد.