سنندج - صفحه 12

آخرین اخبار:
سنندج
خبر

قدس لنا / حضور پورشور کارکنان بنیادشهید وامورایثارگران در راهپیمایی روز قدس روز بیزاری از رژیم غاصب صهیونیستی

فلسطین و بیت‌المقدس متعلق به مسلمانان بوده و با روحیه ایثار و از خود گذشتگی مردم فلسطین و به یاری خداوند متعال روزی رژیم غاصب اسرائیل از این آب و خاک بیرون رانده می شوند.
خبر

مراسم غبارروبی وعطرافشانی مزار مطهرشهدا در گلزار مطهر بهشت محمدی سنندج برگزار شد

صیانت از آموزه های حماسی بزرگ آزادی خرمشهرو حفظ آرمان های حضرت امام راحل (ره) و شهیدان والا مقام وظیفه همگانی است.
خبر

به مناسبت برگزاری کنگره 5400 شهید استان کردستان سردیس برادران شهیدشبلی در سنندج نصب خواهد شد

ترویج و انتقال فرهنگ ایثار، حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و شناخت سبک زندگی شهدا از جمله مهم ترین اهداف برگزاری کنگره شهدا است...
خبر

مراسم قرآنی گلشن وحی ویژه خانواده های شهدا وایثارگران به مناسبت ماه مبارک رمضان

فرزندان شاهد و ایثارگر با قدم گذاشتن در راه قرآن نشان دادند که ادامه‌دهنده راه شهدا و ایثارگران هستند...
حدیث جهاد وایثار

آخرین ماموریت و وصایای مکرر جهادگر شهید یدالله زمانی

بعد از شهادت من، گريه و زاري نكنيد، صبور و با استقامت باشيد مبادا كاري كنيد كه باعث خوشحالي دشمن شود...
خاطره

آرزوی که تا زمان شهادت محقق نشد/ خاطراتی از شهید سیدمحمد احمدی

حتی یکبار که مقداری پس انداز کرده بود و می‏خواست برای سفر حج ثبت نام کند، یکی از اقوام نزدش آمد و از ایشان برای پرداخت دیه درخواست پول کرد و پدر بدون هیچ حرفی پس اندازش را در اختیار ایشان گذاشت و اصلا هم به روی خود نیاورد...
خاطره

سجاده شهادت/ خاطراتی از شهید حبیب الله دوهندو

منظره ی عجیبی بود. جانماز پدر که وسط اتاق پهن شده بود غرق در خون بود و فرش و دیوار اتاق هم به خون آغشته شده بود. همسایه ‏ها گفتند: پدر هنگام ادای نماز عصر روی سجاده‏ی نماز به شهادت رسیده است
خاطره

مجسمه / خاطراتی از شهید حسام الدین کریمیان

اين خاندان ملعون جز ضرر و بدبختي، چيزي براي اين مردم مظلوم ندارند، بعد در حاليكه كتفش را نشان مي‌داد گفت كه ما نه از خودشان خيري ديديم و نه از مجسمه‌شان...
خاطره

سال های که خدمت به مردم جرم محسوب می شد/ خاطراتی از شهیده فاطمه اسدی

با تهیه مبلغ دویست هزار تومان که در آن سال ها مبلغ قابل توجهی بود برای آزادی من اقدام می کند ولی چون نتیجه نمی گیرد به صورت لفظی با گروهک ها ضد انقلاب در گیر می شود و آن ها ناجوانمردانه همسرم را که در آن سال ها بیست ودو سال بیشتر نداشت به شهادت می رسانند...

آرزوی بزرگش زیارت قبر امام حسین (ع) بود/ گذری کوتاه بر زندگینامه سرباز رشید اسلام شهید فیروز ابراهیمی

به دنبال نماز خواندن و روزه گرفتن، پیروی از امام خمینی (ره) را هم تکلیف خود می‌دانست ...
زندگینامه

در انجام واجبات بسیار مقید بود/ تاملی کوتاه بر زندگینامه سرباز شهید صادق اصلانی

همچون سربازی مبارز در صف اول تظاهرات حضور داشت و گوش به فرمان خمینی کبیر از انجام هیچ خدمتی فروگذار نمی‌کرد...
خاطره

اسراف، گناه است / خاطراتی از شهید فرهاد باپیری

یک بار مهمان داشتیم. مادرم دو نوع غذا پخته بود. برادرم ناراحت شد و گفت مادرجان این کار گناه است. خیلی ها همین نان خشک را هم ندارند...
خاطره

من با جبهه نبرد ازدواج کرده ام/ خاطراتی از شهید اقبال رستمی محمدآباد

وقتی به مرخصی آمد، من موضوع را برای او مطرح کردم. خیلی خونسرد جواب داد من ازدواج کرده ام! تعجب کردم و فکر کردم قصد شوخی دارد...
خاطره

خواست خدا، شهادت احمد بود/ خاطراتی از شهید احمد جعفر رمشتی

احمد خواست بیرون برود. نمی دانم چرا دلشوره پیدا کردم. گفتم شما امروز بیرون نروید. گفت برای آبیاری کردن کفش ندارم و باید بخرم.
مروری بر زندگینامه خلبان شهید محمود فتاحی؛

روحیه ای خستگی ناپذیر داشت

دارای روحیه خستگی ناپذیر بود. هر وقت از عملیات برمی‌گشت خسته نبود به خاطر علاقه‌ای که به امام و انقلاب داشت.با شروع درگیری در کردستان، از همان ابتدا برای کمک به برادران مسلمان کرد به آنجا رفت. در حالی که او تازه از عملیات برگشته بود، از طرف یگان مربوط از او می‌خواهند که مجدد به ماموریتی در شهرستان مریوان منطقه کردستان اعزام شود. او با دل و جان و اشتیاق فراوان قبول می کند و عازم آنجا می گردد در حین اجرای ماموریت مورد اصابت گلوله ضد انقلابیون قرار می گیرد و به شهادت می‌رسد.
خاطره

محیط بانان به کدامین گناه به شهادت رسیدند/ خاطراتی از محیط بان شهید معمر مرغوبی

به راستی احساسات مردم جریحه دار شده بود. همه از بی گناهی و مظلومیت این چهار نفر محیط بان صحبت می کردند. بای ذنب قتلت؟ ...
خاطره

احسان به هم نوع/ خاطراتی از محیط بان شهید مسعود علیخانی

پس از خداحافظی بلافاصله می رود و بدون اینکه کسی بفهمد، دو تخته فرش می خرد و به دوستش کادو می دهد...
خاطره

اجابت دعا/ خاطراتی از شهید مرتضی ذبیحیان

به مسجد نزدیکی در آن محل رفتم و شروع به دعا خواندن و التماس از خدا کردم. هنوز تمام نکرده بودم که صدای گریۀ مرتضی را به گوش خودم شنیدم...
خاطره

دلسوز مردم بود/ خاطراتی از شهید لقمان وکیلی تجره

پرسیدم این ها را چه کار می کنی؟ گفت پسرم ما غذایی نداریم و هر روز از همین ها استفاده می کنیم. من هم فقط هزار تومان در جیبم بود که با تاکسی به خانه بیایم. پول را به پیرزن دادم و خودم پیاده به طرف خانه راه افتادم. برای همین دیر آمدم.
خاطره

شهادت درحین انجام وظیفه/ خاطراتی از محیط بان شهید کمال حسین پناهی قروچای

گفتند کار سلفی ها است. خداوند انتقام این چهار انسان بی گناه را می گیرد. خون آن ها به ناحق ریخته شد...
طراحی و تولید: ایران سامانه