آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۸۴۱۰
۰۹:۲۲

۱۴۰۴/۰۵/۲۸
گفتگوی اختصاصی همسر شهید با نوید شاهد؛

آخرین سخن شهید علیرضا کرم زاده به نوعروسش: «هر اتفاقی افتاد، بدان دوستت دارم...»

بهاره حتمی نوعروس شهید علیرضا کرم زاده که در حمله ددمنشانه اخیر رژیم صهیونیستی به ایران به شهادت رسید؛ گفت: من و علیرضا 8 ماه بود که نامزد بودیم؛ یادم می آید حتی در آخرین لحظات هم نمی خواست من ناراحت باشم؛ دائما می گفت بهار هر اتفاقی هم که بیفتد بدان که دوستت دارم... .


آخرین سخن شهید علیرضا کرم زاده به نوعروسش: «هر اتفاقی هم افتاد، بدان دوستت دارم...»

نوید شاهد: شهید «علیرضا کرم زاده علمی» پاسدارشهیدی بود که صبح روز بیست و سوم خردادماه در حمله رژیم صهیونیستی به پادگان امام علی «ع» خرم آباد به درجه رفیع شهادت نائل شد. او تنها 8 ماه پس از عقد، در حالی‌که هنوز زندگی مشترک خود را آغاز نکرده بود، به فیض شهادت نائل آمد. «بهاره حتمی» همسرشهید کرم زاده در این گفت‌وگو از چگونگی آشنایی، ویژگی‌های شخصیتی، آخرین روزهای زندگی شهید و درس‌هایی که از او آموخته، سخن گفت.

ابتدا خودتان را معرفی کنید و اینکه چه مدت با هم زندگی کردید؟
من بهاره حتمی هستم همسر پاسدار شهید علیرضا کرم زاده از شهدای حمله اخیر رژیم صهیونیستی به پادگان امام علی (ع) در شهر خرم آباد. ما 8 ماه عقد بودیم، یعنی دوم دی‌ماه سال 1403 عقد کردیم. قرار بود امسال برویم سر خانه زندگی‌مان که این اتفاق افتاد.

از نحوه آشنایی تان بفرمایید.
ما از طریق واسطه با هم آشنا شدیم. شوهر عمه بنده روحانی مسجد محله ایشان بودند و از طریق ایشان با هم آشنا شدیم.

شما متولد چه سالی هستید؟
من ۸۳ و ایشان متولد سال 79 بودند. 

ویژگی‌ که باعث شد شما به ایشان جواب مثبت بدهید چه بود؟

در جلسه آشنایی؛ یکی از ویژگی‌هایی که خیلی مورد توجه ام قرار گرفت این بود که خیلی ساده‌زیست و محجوب بود. یادم می آید سر مهریه گفت: من خودم ارادت زیادی به حضرت آقا دارم، می‌دانم ایشان بیشتر از ۱۴ سکه را نمی‌خوانند. ولی مهریه حق زن است و اگر شما روزی بخواهید مطالبه کنید، باید در توانم باشد که بدهم. این حق بر گردن من است. همین که گفت حضرت آقا، فهمیدم علی رضا هم خیلی به رهبری اعتقاد دارند. اخلاق خیلی برایم مهم بود چون خوش‌اخلاق و شوخ‌طبع بود. دست و دلباز و صبور بود. در ازدواج می‌گویند دو معیار مهم ایمان و اخلاق است. این ویژگی‌ها باعث شد قسمت شود، هرچند مدت کمی بود، ولی زندگی مشترک مان آغاز شد.

از روزهای قبل شهادت بگویید. آیا آخرین صحبتشان با شما را یادتان هست؟
وصیتی نداشتند، اما از اینجا شروع کنم که جنگ شروع شد. شیفت علیرضا طوری بود که یک روز کامل سر کار نبود. آن روزی هم که نبودند سعی می‌کردند با من تماس بگیرند. چون در دوران عقد بودیم محدودیت‌هایی داشتیم، ولی بیشتر وقت‌ها کنار هم بودیم.
روز قبل از شهادت، یعنی ۲۲ خرداد، ایشان برگشته بودند، جلسه داشتند و سرشان شلوغ بود. متوجه شده بودند احتمال حمله هست. ما فقط بعدازظهر نیم ساعت توانستیم صحبت کنیم. آن روز حرف‌های عجیبی می‌زدند. حس عجیبی داشتم. جمله‌ای را مدام تکرار می‌کردند: «الخیر فی ما وقع» یعنی خیر در آن چیزی است که اتفاق می‌افتد. حتی در سختی‌ها هم می‌گفتند حکمتی وجود دارد. صبح روز بعد با من تماس گرفتند، گفتند باید بروم پادگان، حمله شده، خیلی از سردارها کشته شده‌اند. ساعت ۴ صبح بود. بعد گفتند می‌خواهم گوشی را خاموش کنم، نگران نشو. این حرف‌ها بوی خداحافظی می‌داد. آخرین جمله‌ای که از شهید شنیدم این بود: « هر اتفاقی هم که بیفتد، بدان که خیلی دوستت دارم»

بعد از آن چه شد؟
بعد تماس گرفتند از محل کار. حدود ساعت ده. و یکبار دیگر هم ساعت ۱۲:۴۸ و درست چند ثانیه قبل از حمله گفتند خیلی ناراحتم، مثل اینکه خیلی از بچه‌ها شهید شدند. گفتند هر اتفاقی هم بیفتد؛ نگران نشو. این آخرین جملاتی بود که از شهید شنیدم.

بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟
بعد از قطع تماس، خانواده ایشان با من تماس گرفتند و سراغشان را گرفتند. گفتند به پادگان حمله شده است. بعد پدرم تماس گرفت و گفت شهید را به بیمارستان عشایر برده‌اند. رفتیم آنجا. خیلی شلوغ بود، همه منتظر بودند. من استرس داشتم، ولی باور نمی‌کردم. می‌گفتم احتمالا علیرضا شهید نشده. ولی در بیمارستان متوجه شدیم که بله، شهید شده‌اند. آن لحظه سخت‌ترین لحظه زندگی من بود.

اگر بخواهید شهید علیرضا کرمزاده را در یک جمله توصیف کنید، چه می‌گویید؟
واژه «مردانگی». مرد بودن واژه سنگینی است. ایشان واقعا یک مرد و یکی از بندگان خوب خدا بود. وقتی چنین فردی را از دست می‌دهی، انگار دنیا چیزی کم دارد. به جز شهادت، لیاقتشان چیز دیگری نبود. همیشه هم دنبال شهادت بودند. حتی در صفحه مجازی‌شان همیشه درباره شهادت پست می‌گذاشتند.

وقتی درباره شهادت صحبت می‌کردند، چه احساسی داشتید؟
سخت بود. کسی که خیلی دوستش داری درباره شهادت صحبت کند، سخت است. ولی الان می‌بینم وقتی خدا چنین فردی را به آدم می‌دهد، صبری هم عطا می‌کند.

فکر می‌کنید شهادت ایشان چه پیامی به مردم دنیا می‌دهد؟
مردم دنیا باید بدانند که شهادت برای ما چیز جدیدی نیست. مکتبی که ما انتخاب کرده‌ایم، مکتب امام حسین (ع) است و این راه ادامه دارد تا زمان ظهور امام زمان (عج). این شهادت نشان‌دهنده حق بودن این راه است. شاید دشمنان فکر کنند ضربه سنگینی زده‌اند، ولی ما محکم‌تر می‌شویم و راه را ادامه می‌دهیم.

بزرگترین درس یا یادگاری که از ایشان برای شما باقی مانده چیست؟
صبر. من زود می‌شکستم و زود ناراحت می‌شدم. ولی ایشان همیشه می‌گفتند هر اتفاقی حکمتی دارد. بعد شهادت ایشان هم فهمیدم که این بزرگترین درسی بود که از او گرفتم. 

انتهای پیام/ آ


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه