روز دختر یادداشتی به یاد نوشین؛

نوشین؛ دختری که با نان خشک افطار کرد و با خونش تاریخ نوشت

سه‌شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۲۶
او با دستان تاول‌زده گندم می‌چید، با نان خشک افطار می‌کرد و در نوزده‌سالگی آرزویش را به خون نشست. نوشین امیدی، دختر نهاوندی که یک النگوی ساده را هم به فقرا بخشید، امروز نامش بر سردر مدارس و خیابان‌های شهر حک شده است. اینجا روایت زندگی کوتاه اما پرشور دختری است که ثابت کرد "شهادت" فقط برای مردان نیست؛ دختران انقلاب هم می‌توانند قهرمان این حماسه باشند. از جبهه‌های سرپل ذهاب تا آخرین لبخندش در حین تمرین نظامی - داستانی که باید بارها شنید...

به گزارش نوید شاهد البرز؛ در آستانه سالروز شهادت نوشین امیدی، دختر نوزده ساله نهاوندی، بر آن شدیم تا زندگی کوتاه، اما پربار این شهید والامقام را در این یادداشت مرور کنیم. نوشین در اول آذر ۱۳۴۱ در خانواده‌ای مذهبی و انقلابی در نهاوند متولد شد و در هفتم تیر ۱۳۶۰، همزمان با شهادت آیت الله بهشتی، خود نیز به فیض عظمای شهادت نائل آمد.

یادداشت: نوشین امیدی؛ روایت یک زندگی کوتاه، اما جاودان

نوشین از همان کودکی نشانه‌های ویژه‌ای از خود بروز داد. مادرش نقل می‌کند: "در پنج سالگی وقتی دید همسایه ما نان ندارد، ناهارش را به آنها داد و گفت من سیر هستم. " در مدرسه، همیشه شاگرد اول بود، اما هرگز به این موضوع فخر نمی‌فروخت. معلم کلاس پنجم او می‌گوید: "نوشین همیشه دفتر و کتاب اضافه می‌خرید تا به دانش آموزان بی بضاعت بدهد. "

ویژگی‌های اخلاقی:

۱. ساده زیستی: با وجود تمکن مالی خانواده، همیشه ساده‌ترین لباس‌ها را می‌پوشید. خواهرش تعریف می‌کند: "یک بار برای عروسی، تنها لباس نو زندگی اش را به دختر فقیری بخشید. "

۲. ایثارگری: در ماه مبارک رمضان، بیشتر روز‌ها را روزه می‌گرفت و افطارش معمولاً نان خشک و خرما بود. وقتی مادر علت را می‌پرسید، پاسخ می‌داد: "چطور می‌توانم سیر بخوابم وقتی کودکان همسایه گرسنه‌اند؟ "

۳. مسئولیت پذیری: از دوازده سالگی مسئولیت جمع آوری کمک برای نیازمندان محله را به عهده گرفته بود. هر هفته به درب خانه‌ها می‌رفت و با مهربانی از مردم کمک می‌گرفت.

فعالیت‌های انقلابی:

نوشین در سال ۱۳۵۷، در حالی که تنها شانزده سال داشت، به جمع مبارزان انقلابی پیوست. در تظاهرات‌ها پیشاپیش جمعیت حرکت می‌کرد و با صدای رسایش، شعار‌های انقلابی را هدایت می‌کرد. پس از پیروزی انقلاب، به عضویت فعال بسیج درآمد.

در جبهه‌های جنگ:

در زمستان ۱۳۵۹، با اصرار زیاد موفق شد به جبهه سرپل ذهاب اعزام شود. در خاطراتش از جبهه نوشته است: "امروز به روستای ویران شده‌ای رفتیم. زنی پیر در میان آوار‌ها به دنبال عکس فرزندش می‌گشت. در آن لحظه قسم خوردم تا آخرین قطره خونم بجنگم. "

فعالیت‌های فرهنگی:

نوشین در کنار فعالیت‌های نظامی، به کار‌های فرهنگی نیز می‌پرداخت:

تشکیل حلقه‌های قرآن برای نوجوانان محله

برگزاری جلسات تفسیر نهج البلاغه برای بانوان

راه اندازی کتابخانه سیار برای روستا‌های اطراف

شهید ادیبی در بخشی از وصیت نامه اش نوشته است: "خدایا! مرا ببخش که شاید آنطور که باید نتوانسته‌ام خدمت کنم. از همه کسانی که به آنها بدی کرده‌ام طلب بخشش دارم. مادرم! نگران نباش، من به سوی خوشبختی ابدی می‌روم. "

او در بهار ۱۳۶۰، با اصرار مسئولین بسیج، برای آموزش نظامی به منطقه‌ای در حوالی نهاوند اعزام شد. در آخرین نامه اش به خانواده نوشت: "این روز‌ها بیشتر از همیشه احساس می‌کنم به شهادت نزدیکم. برایم دعا کنید که در این راه ثابت قدم بمانم. "

در هفتم تیر ۱۳۶۰، در حین تمرینات نظامی، تیری کمانه کرده و به شقیقه اش اصابت کرد. دوستانش نقل می‌کنند که در آخرین لحظات، لبخندی زد و چشم هایش را برای همیشه بست. مراسم تشییع او به یکی از بزرگترین گردهمایی‌های مردم نهاوند تبدیل شد. امروز نام او بر سردر چندین مدرسه، کتابخانه و مرکز فرهنگی در نهاوند و شهر‌های اطراف نقش بسته است.

زندگی کوتاه نوشین امیدی، سرشار از درس‌های ناب اخلاقی و انقلابی است. او به ما آموخت که سن و جنس نمی‌تواند مانع خدمت به اسلام و انقلاب باشد. ساده زیستی، کلید نزدیکی به خداوند است و مسئولیت پذیری باید در تمام لحظات زندگی جاری باشد.

سخن آخر:

امروز که از نوشین امیدی یاد می‌کنیم، در حقیقت از تمام دختران شهید انقلاب اسلامی یاد می‌کنیم. دخترانی که با ایمان راسخشان ثابت کردند می‌توان هم دختر بود، هم انقلابی، و هم شهید.

یادش گرامی و راهش پررهرو باد

انتهای پیام/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده