يکشنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۲۳
همسر شهید مدافع حرم «اسداله جعفری» در روایتی از همسرش می‌گوید: «آخرین باری که بهم زنگ زد انگار داشت وصیت می‌کرد، گفت: مواظب خودت و امیرم باش سعی کن تو زندگیت قوی باشی به پسرم بگو من برای چه راهی رفته‌ام. هر وقت بزرگتر شد بهش توضیح بده.»

شما را به حضرت رقیه(س) می‌سپارم

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید مدافع حرم «اسداله جعفری» یادگار «میرزا حسین» در سال 1371 در کشور افغانستان دیده به جهان گشود. پس دیدن دوره‌های آموزشی رزمی به جبهه سوریه اعزام شد و پس دو ماه جانفشانی‌های فراوان بیست و یکم فروردین ماه سال 1393 به شهادت رسید.

روایتی از همسر شهید مدافع حرم «اسداله جعفری» را در سالروز شهادتش می‌خوانیم:

از وقتی که فهمید در سوریه جنگ شروع شده است و هر کسی که تمایل داشته باشد، می‌تواند به صورت داوطلبانه حضور داشته باشد، تصمیم به رفتن گرفت و همیشه می‌گفت: سیما‌خانم می‌خواهم به جبهه سوریه بروم، شما راضی باش تا من بروم. تا اینکه یک روز در بهشت معصومه(س) در حال بازگشت از سر مزار پدرم گفت: بریم و سر مزار شهدا فاتحه‌ای بخوانیم.

رفتیم و فاتحه‌ای خواندیم و به بابای‌امیر گفتم: باید برویم که دیر شده است، سر مزار شهید‌ فیاض نشسته بود. به من گفت: خوش بحال این شهدا چه سعادتی نصیب‌شان شده گفت: کاش من جای این شهدا بودم. خدا کند این سعادت نصیب ما هم بشود.

من به او گفتم: تو نباشی من و پسرمان چیکار کنیم. گفت: بگو انشاالله شهادت قسمت همه ما بشود. گفت: همه می‌میرن مرگ برای همه‌ست. اما مهم است چگونه دعا کنید، همیشه که مرگ‌ها نصیبمان بشود مرگ با عزت حرفش را هیچ وقت یادم نمی‌رود.

چند مدت بعدش رفت؛ رفت و دو ماه بعد رفتنش به من زنگ زد و گفت که شوهرم مفقود شده. او هم مثل بقیه که آرزوی شهادت داشت به آرزوش رسید؛ خوش به سعادتشان انشالله دست ما را هم تو آن دنیا بگیرند.

آخرین باری که بهم زنگ زد انگار داشت وصیت می‌کرد، گفت: مواظب خودت و امیرم باش سعی کن تو زندگیت قوی باشی به پسرم بگو من برای چه راهی رفته‌ام. هر وقت بزرگتر شد بهش توضیح بده.

گفتم: چرا این حرفاها را می‌زنی؛ انشالله خودت سلامت برمی‌گردی، گفت: هر چی قسمت باشد شما را سپردم به حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س).

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده