در آستانه روز دانشجو نوید شاهد ایلام پای سخنان برادر دانشجوی شهید «قدرت نظری» نشسته است، شهید دانشجوی مرکز تربیت معلم امام جعفر صادق(ع) که جهت دفاع از میهن اسلامی راهی جبهه های جنگ شد و با عضویت در لشكر حضرت امیر(ع) در منطقه شاخ شمیران به عنوان فرمانده دسته، شجاعانه به نبرد با دشمن بعثی پرداخت. این برادر شهید می‌گوید برای حفظ خاک مقدس وطنمان برادران زیادی را از دست دادیم، باید قدرشناس شهدا باشیم زیرا هیچ چیز از جان باارزش‌تر نیست و اینان گرانمایه‌ترین سرمایه‌شان را در راه وطن و امنیت کشور دادند. پس با حراست از آرمان‌های مقدس شهدا، باید دِین خود را نسبت به آنان ادا کنیم.

نوید شاهد ایلام؛ شهید قدرت نظری فرزند عمران سال 1349 در بخش صالح‌آباد از توابع شهرستان مهران در خانواده‌اي مذهبي و مؤمن ديده به جهان گشود. وی دانشجوی تربیت معلم امام جعفر صادق(ع) بود که به ندای امام برای نبرد علیه دشمن متجاوز لبیک گفت. او همراه نیروهای لشکر امیرالمؤمنین(ع) در منطقه شاخ شمیران شجاعانه جنگید تا اینکه در 23 اسفند 1366در حین درگیری با دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد. نوید شاهد به مناسبت روز دانشجو با برادر این شهید والامقام گفتگویی انجام داده که در زیر می‌خوانیم.

برادرم اسطوره بود

حجت نظری تنها یک سال از شهید قدرت کوچک‌تر است به خاطر همین اختلاف سنی کم، الفت و دوستی خاصی بینشان برقرار بوده است. وی در مورد خصوصیات اخلاقی برادرش بیان داشت: برادرم اسطوره بود. او پشتیبان اهالی خانه مخصوصاً پدرم بود. پدرم علاقۀ خاصی به او داشت. مهربان و دلسوزی قدرت زبانزد خاص و عام بود. همه او را دوست داشتند. صادق و صبور بود. ده سال بیشتر نداشتم که جنگ تحمیلی آغاز شد. ما در صالح‌آباد مدام با صدای مهیب خمپاره بیدار می‌شدیم. جنگ تا خانۀ ما آمده بود.

یار مهربان

حجت نظری از برادرش قدرت به عنوان رفیق و یار مهربان یاد کرد و گفت: وی در امور زندگی مخصوصاً کشاورزی به ما کمک می‌کرد. به محض اینکه از مدرسه تعطیل می‌شد من و سایر دوستان را جمع می‌کرد و برای کمک به پدر روانۀ زمین‌های کشاورزی می‌شدیم. قدرت از همان دوران کودکی اعتقادات دینی محکمی داشت و نماز را از پدرم یاد گرفت. او در کودکی هم بزرگ بود. بیشتر از سنش می‌فهمید و درک بالایی از شرایط داشت. اولین نفری بود که از خانوادۀ ما به جبهه رفت او می‌گفت: نباید حرف امام بر زمین بماند و باید علیه دشمن متجاوز جهاد کنیم.

دانشگاه تربیت‌معلم امام صادق(ع)

وی درخصوص نحوۀ پذیرش قدرت در دانشگاه بیان کرد: قدرت به شغل معلمی علاقۀ عجیی داشت مدام می‌گفت: دوست دارم معلم شوم تا بتوانم به مردم سرزمینم خدمت کنم. در سال 1362 در دانشگاه تربیت معلم امام صادق(ع) قبول شد.

آر.پی.جی زن شجاع

وی ادامه داد: برادرم قدرت علیرغم علاقه بسیار زیادی که به ادامه تحصیل داشت شش ماه آخر عمرش مدام در جبهه بود. او هیچگاه از سختی‌های جبهه در خانه صحبت نمی‌کرد نمی خواست پدر و مادرم را نگران کند. برادرم یک آر.پی.جی زن بسیار باهوش و تلاش‌گر بود. دقت و ضریب هوشی بالای او باعث شده بود که در جبهه سمت‌هایی چون خمپاره‌انداز، آر.پی.جی زن و ... را به او بسپارند. با وجود سن کمش در شاخ شمیران به عنوان فرمانده دسته در لشکر امیرالمؤمنین(ع) شجاعانه می‌جنگید.

شرح شهادت

صحبت شهادت قدرت که به میان آمد حجت نتوانست طاقت بیاورد و بغضش شکست وقتی که آرام شد گفت: آن روز که خبر شهادتش را آوردند با عده‌ای از دوستان در حال ساخت سنگر در محوطۀ سپاه در صالح‌آباد بودیم. دیدم بچه‌ها پچ پچ می‌کنند. خبر شهادت برادرم به آنها رسیده بود اما من نمی‌دانستم. ساعت دوازده ظهر بود. به خاطر بمباران‌های مکرر صالح‌آباد اهل خانه در کوه‌های اطراف آواره بودند. آقای ملکی که از پاسداران آنجا بود نگاهی به من انداخت و گفت: برو خانه. با شنیدن این حرف پاهایم سست شد و اضطراب تمام وجودم را فراگرفت. من رفتم سمت مغازه دایی‌‌هایم، دیدم همۀ مغازه‌ها بسته‌اند و شهر خلوت شده است. کسی نبود که از او خبری بگیرم رفتم سمت منطقه "رجب مرده" تا خانواده‌ام که زیر چادر بودند ببینم و قضیه را جویا شوم. دیدم مردم ریخته‌اند آنجا و همه در حال گریه و زاری هستند گفتند: قدرت شهید شده است.

برادرم آسمانی شد

وی تعریف کرد: با شنیدن خبر شهادت برادرم یک دفعه احساس کردم در دنیا بی‌کس و تنها هستم. غم عجیبی در دلم ریشه دواند ابتدا باورم نمی‌شد، فکر نمی‌کردم هیچوقت پشتیبانم را آن گونه از دست بدهم. قدرت 17 سال بیشتر نداشت که ما را تنها گذاشت و آسمانی شد.

سی روز انتظار

در طی عملیات والفجر 10 به خاطر آتش شدید دشمن امکان جابه‌جایی پیکر شهدا به عقب مقدور نبود نظری در این خصوص گفت: تا یک ماه نتوانستند پیکر برادرم را بیاورند تا اینکه رزمندگان اسلام دوباره در شاخ شمیران عملیات کردند. پس از آزاد شدن منطقه پیکر قدرت را آوردند.
هر دو پا و پیشانی قدرت آماج گلوله قرار گرفته بود. پیکرش در سپاه غسل و کفن شد و پس از تشییع در گلزار شهدای امامزاده صالح(ع) به خاک سپردیم. پدر علاقۀ عجیبی به قدرت داشت و تحمل داغ فرزند برایش خیلی سخت بود.

فداکاری و شجاعت

حجت نظری تصریح کرد: قدرت پیش از اینکه از مهران به شاخ شمیران برود ساکش را آورد. وصیت‌نامه را داخل آن گذاشته بود. گفت به این ساک و لباس‌ها نیاز ندارم اینجا بماند. گویا به او الهام شده بود که قرار است شهید بشود به بهانه دیدن پدر وصیت نامه و ساک را در خانه جا گذاشت.
یکی از همرزمانش به نام مجید علیزاده که شاهد شهادت قدرت بود گفت: قدرت در آن عملیات آر.پی.جی زن بود. تیربارچی دشمن مدام بچه ها را به رگبار می‌بست. بچه ها به قدرت گفتند: تو آر.پی.جی زن دقیقی هستی! فکری برای این تیربارچی بکن. قدرت برای حفظ جان همرزمانش از خاکریز رفت پایین. همزمان با شلیک آر.پی. جی و انهدام تیربار دشمن، هدف گلوله‌های دشمن قرار گرفت.

یاد یار

خانوادۀ شهید قدرت نظری هر سال در روز شهادتش بر سر مزارش حاضر می‌شوند و به یاد او عطرافشانی می‌کنند حجت نظری در این خصوص اذعان داشت: یاد و خاطرۀ شهدا هرگز از اذهان نمی‌رود. هر سال روز شهادتش انگار اولین بار است که خبر شهادتش را می‌شنویم خیلی دلتنگش می‌شویم.
قدرت در آغازین روزهای جنگ تحمیلی در بسیج ثبت‌نام کرد بعد از آن خیلی کم به خانه می‌آمد اما ما هیچوقت به نبودنش عادت نکردیم مخصوصاً پدر و مادرم که تا آخرین روز عمرشان او را یاد می‌کردند. وقتی دانشگاه قبول شد یا در دانشگاه بود یا جبهه، خیلی کم به مرخصی می‌آمد اگر هم می‌آمد در حد یک روز بیشتر نمی‌ماند.

سخن آخر

نظری در پایان مصاحبه‌اش تأکید کرد: غم برادر را برادر مرده می‌داند. برای حفظ خاک مقدس وطنمان برادران زیادی را از دست دادیم، باید قدرشناس باشیم زیرا هیچ چیز از جان باارزش‌تر نیست و اینان گرانمایه‌ترین سرمایه‌شان را در راه وطن و امنیت کشور دادند. امیدوارم تمام کسانی که در راه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت گام برمی‌بردارند با شهدا محشور شوند. یادمان نرود برای هر وجب از خاکمان نوگلان زیادی پرپر شدند. بنابراین با حراست از آرمان‌های مقدس شهدا دین خود را نسبت به آنان ادا کنیم.

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده