جلوههایی از عشق به بندگی در کلام شهید «محمدی»
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید رضا محمدی، یادگار «حیدر» و «صغرا» دهم آذر ماه سال 1336 در شهرستان ری دیده به جهان گشود. او تا دوم متوسطه درس خواند. سال 1359 ازدواج کرد و صاحب سه پسر شد. مدتی عضو بسیج بود و سپس به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیست و یکم دی ماه سال 1365 با سمت معاون فرمانده گردان در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران قرار دارد.
بیشتر بخوانید: راه "شهادت" را آگاهانه انتخاب کردم
وصيتنامه شهید «رضا محمدى» به خانوادهاش را در ادامه میخوانیم:
«اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان على ولى الله»
ملتى كه شهادت برايش سعادت است، شكست برايش نيست. «امام خمينى»
سلام بر مهدى (عج) و نايب بر حقش خمينى بت شكن درود بر شهيدان ورزمندگان اسلام از صدر اسلام تا كنون و امت شهيد پرور ايران اسلامى.
اول از خداوند تعالى طلب بخشش ميكنم و اميدوارم خداوند گناهان مرا ببخشد و از جمله پاسداران اسلام قرار دهد تا در پيشگاه سرور شهيدان دين پاسدار بحق قران و اسلام امام حسين(ع) و فرزند عزيزش حضرت مهدى (عج) وارث بحق خون شهيدان رو سفيد باشم. «آمين»
اميدوارم پدر و مادرم از دست من راضى باشند و منو ببخشند ولى من به اين پدر و مادر عزيزم كه شبانه روز براى من زحمت كشيدند و خيلى خوب حق خود را نسبت به من و تمام فرزندانشان ادا كردند افتخار ميكنم.
پدر و مادر عزيزم دست شما را ميبوسم. شما هم افتخار كنيد كه در زمانى زندگى ميكنيد كه جوانهاى خود را تقديم به اسلام ميكنيد و اينطور ما را رو سفيد كرديد.
از همسر عزيزم تشكر ميكنم كه با مقاومت خود ياد حضرت زهرا(س) و زينب كبرى(س) را در دلها زنده ميكند. همسر عزيزم اميدوارم بديهاى منو ببخشى وظيفه تو از من سنگينتر است و همينطور امثال تو و خود بهتر ميدانيد كه چه رسالت زهرا گونهاى بردوش داريد. شما با صبر و استقامت و با تربيت كردن بهترين فرزندانتان در جامعه به حضرت زهرا(س) و دختر عزيزش ميگوييد؛ كه هنوز هم ما هستيم كه با دادن خون عزيزان خود در راه اسلام و قران سهم كوچكى داشته باشيم.
برادران عزيزم داود و محمد مكتبى باشيد. حسينى (ع) باشيد. من اگر شما در اين راه يعنى اسلام امام حسين(ع) باشيد به شما افتخار ميكنم و فقط كارتان را براى خدا انجام دهيد، هرچند كه همه بر ضد شما باشند. و شما خواهران عزيزم اميدوارم همانطور كه حضرت زينب(س) راه برادرش را با عمل به اسلام و قران ادامه داد شما هم سرمشق بگيريد و حركت خود را آغاز كنيد.
از همه عزيزان و كسانى كه با من رابطه داشتند عاجزانه تقاضا ميكنم اين بنده حقير را ببخشند و مىخواهم كه براى من گريه نكنند چرا كه من خودم راهم را انتخاب كردم، اگر كسى مىخواهد مراياد كند فقط نمازبخواند و قران بخواند وبه دستورات اسلام مو به مو اجرا كند حتى اگر همه اموال وجانش به خطر افتاد.
راهى را كه من حقير انتخاب كردم سالها در آرزوى رفتن اين راه بودم از زمانى كه خيلى نوجوان بودم. شاهد اين قضيه خداوند متعال و خانوادهام هستند. ولى زمينه مساعد فراهم نبوند و حالا به لطف خدا رهبرى از تبار ابراهيم خليل الله و محمدرسول الله و فرزند حسين ثارالله يعنى خمينى روح الله راه را براى من و امثال من مانند نورى در شب نمايان شد. در زمانى كه سرتاسر جهان را ظلمت گرفته بود اين نور درخشيدن گرفت.
راهى را كه ما ميرويم راهى استكه بسوى الله ميرود، راهى را كه كاروانهاى بسيارى از آن راه ميروند، كاروان پيامبر اسلام حضرت محمد(ص)، كاروان حضرت على(ع)، حضرت حسن(ع)، كاروان پر عظمت حضرت حسين(ع) كاروان پرغم و در عين حال باشكوه حضرت زينب كبرى(س) و كاروانهاى ديگرى كه آنها هم كاروانسالارهايى داشتند مانند قبل كه آن كاروان را راهنمايى ميكرد، دعوت ميكرد و مىبرد به سوى خدا و حالا در زمان ما اين كاروان به كاروانسالارى خمينى عزيز اين فرزند عزيز حسين(ع) و نايب بر حق مهدى(عج) به پيش مى رود ولى اين كجاست؟ مقصد اين كاروان كجاست؟ كه اين طور بهترين مردم و انسانها را به سوى خود مىخواند و با خود مىبرد و اين بهترينها چه آسان و با شور و شوق از همه چيز دنيايى مىبرند و بسوى او مى روند و اين كاروان و مقصدش چى هستند كه اين طور عاشق مىپرورانند.
اين طور مكتب و مكتبى مى پرورانند جوابش مشخص است اين مقصد براى آنها كه رفتند و مى روند راهى معلوم و روشن است اين مقصد بسوى الله ختم ميشود و اين كاروان بسوى خدا ميرود اين راهى كه كاروانها از آن عبور ميكنند سنگفرشش خون است، خون شهيدان عاشق و هوايش عشق است. عشق به خدا در اين راه جسم عاشقان بر لاله سرخ فخر مىفروشد. نامشان بر نام فرشتهها سبقت ميگيرد روحشان بر فرشتهها نزد خدا عزيزتر ميگردد.
خود وجود مبارك حضرت حق از اينها پذيرايى ميكند، در قرآنمجيد فرمود: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي» اعضاى اين كاروان بايد شرايط اين آيه را داشته باشند خدايا؛ به ما توفيق بده بتوانيم خود را در اين كاروان شركت بديم خوب عزيزان من با اين همه نعمت در اين راه چه كسى از من توقع دارد كه قدر اين نعمتها را ندانسته و به اين راه نروم چه شيرين است وقتى كاروانسالار خمينى باشد و يكى از اعضاى كاروان من حقير (رضا) باشم وكسى كه بار و توشه اين كاروان را ميبندد شما عزيزان باشيد.
پدرومادر عزيزكه سهم بزرگى داريد و خود شما هم در اين كاروان شريك و همراه هستيد به شرط اينكه تا آخر دراين راه كوشش كنيد. نماز بخوانيد قرآن بخوانيد به احاديث و روايات پيامبر اسلام و ائمه معصومين توجه كنيد به نصيحتهاى اين پير جماران نايب برحق مهدى(عج) امام امت توجه كنيد و به همه اينها عمل كنيد.
عملى كه در آن فقط رضاى خدا باشد و بس همين عشق به خدا يعنى قوانين اسلام و قرآن را مو به مو اجراكردن. باظلم و زور و فساد عليه اسلام بجنگيد.
در خاتمه از همه عزيزان خداحافظى ميكنم فقط اميدوارم كه خداوند توفيق عبدالله بودن را به ما همه بدهد تا مسافران اين كاروانها باشيم.
يك وصيتى دارم و آن براى پدر و مادر و همسرم است و برادرانم؛ اميدوارم بعد از من فرزندانم را طورى تربيت كنيد كه مومن باشند و هميشه با اسلام و قران آشنايشان كنيد تا راه حسين(ع) را بروند و دست و صورت هر دوى آنها را (حسن وحسين) ميبوسم. بايد فرزندانم سربازان امام زمان باشند. همه براى امام دعا كنيد. اسلحه افتادهام را برداريد و بسوى كافران بتازيد در زير پرچم ولايت فقيه شمشير بزنيد زيرا همين ولايت فقيه نجات دهنده ما از تاريكيها بود.
«اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً»
خدايا يك چشم به هم زدن ما را به خود وامگذار
به اميد زيارت نجف كربلاقدس براى امام عزيزوامت شهيد پرور ايران اسلامى
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار/ امضاء / پنجم مهرماه1365
انتهای پیام/