نوید شاهد - «من که از او اینگونه بدقولی ندیده بودم، ناراحت شدم. اتاق را ترک کردم و سوار بر ماشین شدم و از روی ناراحتی و کنجکاوی به دنبالش حرکت کردم تا ببینم چه عاملی باعث شده که او قرارش را بر هم بزند؟ ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید ترور معلم "قدرت‌الله چگینی" از زبان یکی از دوستان این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان می‌شود.

خاطرات/بدقولی!


به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید قدرت‌الله چگینی، سی‌ام دی ۱۳۲۶ در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش غلامرضا و مادرش معصومه نام داشت، تا پایان دوره کارشناسی در رشته مترجمی زبان عربی درس خواند، معاون اداره آموزش و پرورش بود، سال ۱۳۵۰ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. این شهید بزرگوار دوازدهم شهریور ۱۳۶۰ در قزوین مورد سوءقصد گروه‌های ضدانقلاب قرار گرفت، بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

بدقولی!

علی‌اکبر عبدالرزاقی از دوستان شهید قدرت‌الله چگینی نقل می‌کند: از مدت‌ها قبل زمانی را مشخص کرده و با او قرار گذاشته بودم. روز مقرر وقتی به آموزش و پرورش رفتم، از من عذرخواهی کرد و به روز دیگری موکول کرد.

من که از او اینگونه بدقولی ندیده بودم، ناراحت شدم. اتاق را ترک کرد و سوار بر ماشین از اداره خارج شد. از روی ناراحتی و کنجکاوی به دنبالش حرکت کردم تا ببینم چه عاملی باعث شده که او قرارش را بر هم بزند؟

وی به سمت محله‌های جنوبی شهر در حال حرکت بود. در یکی از محله‌ها، سر کوچه‌ای توقف نموده و از صندوق عقب ماشین مایحتاج اولیه مانند برنج، روغن، چای و ... که بسته‌بندی شده بود، به منازلی که از قبل شناسایی کرده بود، تحویل می‌داد. بعد‌ها متوجه شدم که او حقوق دریافتی‌اش را صرف انجام اینگونه کار‌ها می‌کرد.

منبع: کتاب معلم شهر (خاطرات شهید قدرت‌الله چگینی)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده