نوید شاهد - بسیجی "حسین اردستانی" روایت می‌کند: «حاج همت در دقایق پایانی و برای خداحافظی آمده بود. همچون پدر می خواست از بچه هاش خداحافظی کنه چنان صحبت کرد که همه به یاد ظهر عاشورا و خداحافظی ابا عبدالله الحسین با اصحابش افتادند.»
حاج همت و یاد ظهر عاشورا
به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، «حسین اردستانی» فرزند «علی» در سال 1343 به دنیا آمد و سپس به عنوان بسیجی و به مدت چهارده ماه در جبهه حضور داشته است. "حسین اردستانی" از ایثارگران دوران دفاع مقدس از روستای آبباریک ورامین می باشد. روایتی خواندنی از این رزمنده بسیجی را در ادامه می خوانید.

خاطرات دوران دفاع مقدس با همه سختی‌ها بسیار شیرین و لذت بخش است. بنده با توجه به اینکه مدت سه سال و اندی در سراسر سرزمین جبهه‌های نبرد حق علیه باطل با اینکه در بیش از دوازده عملیات شرکت داشتم. خاطرات تلخ و شیرین بسیاری را تجربه کردم.

خاطرات تلخ شهادت همرزمان و خاطرات شیرین حضور در جمع با صفای بسیجیان که با همدلی و برادری سختی های جسمانی را به فراموشی می سپرد. از جمله مکان هایی که جدا از سختی‌های آن با عدم رغبت رزمندگان برای حضور در آن مواجه بود منطقه کردستان بود.
 
«حسین اردستانی» رزمنده بسیجی که چهارده ماه در جبهه حضور داشته روایت می‌کند؛

مرحله دوم عملیات رمضان که توسط لشگر 27 محمد رسول الله (ص) و لشگر 92 زرهی ارتش در تیرماه سال 61 انجام شد. بنده در لشگر 27 حضور داشتم. برای شرکت در این عملیات. نقطه رهایی ما با خط دشمن بیش از 4 کیلومتر فاصله داشت که پر از موانع نظامی و میدان های مین بود و به دلیل مسطح بودن منطقه و دید دشمن مجبور بودیم پیاده و گاهی نیز به صورت نیم خیز راه برویم. قبل از غروب آفتاب حال و هوای روحانی خاصی که معمولا در شب های عملیات حاکم بود. عده ای وصیت نامه می نوشتند بعضی ها مشغول راز و نیاز بودند تعدادی ... و نوای گرم حاج صادق آهنگران همه را به یاد روزهای تاسوعا و عاشورا و تنهایی اهل بیت و زیادی دشمن انداخته بود.

حاج همت در دقایق پایانی و برای خداحافظی آمده بود. همچون پدر می خواست از بچه هاش خداحافظی کنه چنان صحبت کرد که همه به یاد ظهر عاشورا و خداحافظی ابا عبدالله الحسین با اصحابش افتادند. قبل از نماز مغرب و عشا نیروها را حرکت دادند و در مسیر مدت کوتاهی برای اقامه نماز ایستادیم و مجددا حرکت آغاز شد.

حاج همت و یاد ظهر عاشورا

حرکت نیروها در کمال آرامش و به ادامه داشت تا اینکه به میدان مین رسیدیم نیروهای تخریب چی معبر را باز کردند و با احتیاط از میان خیل مین های ضد تانک والمری گوجه ای و... عبور می کردیم که ناگاه یکی از تله های دشمن منفجر شد و با شلیک انواع منورها منطقه مثل روز روشن شد.

پس از مدتی درازکش حرکت کردیم تقریبا به نیمه های شب رسیده بودیم که به کانال بزرگی که به کانال ماهی معروف بود رسیدیم. مدتی در کنار کانال منتظر ماندیم تا راهی برای عبور باز شود و با هماهنگی که با لشگر 92 زرهی ارتش شده بود قرار بود در این ساعت مواضع دشمن زیر آتش توپخانه قرار گیرد لحظاتی بعد این آتشباری آغاز شد.

یکی از سنگرهای دشمن مورد اثابت توپ قرار گرفت و تانک های مستقر در آن مجبور شدند مواضع خود را تغییر دهند در همین اثنا بچه های شکارچی تانک با شلیک آرپی جی به سراغشان رفتند یکی از تانک ها درون کانال افتاد و پلی شد برای عبور نیروهای خودی تقریبا در گیری آغاز شده بود و می بایستی برای ادامه کار و تعقیب دشمن از کانال عبور می کردیم. نیروهای دشمن که در این منطقه یا به درک واصل شده بودند و یا در سنگرها مخفی شده بودند.

گردان ما که شهید چراغی فرماندهی آن را به عهده داشت منتظر فرمان بود که در این اثنا متوجه عبور چند تانک از پشت نیروهای خودی که قصد محاصره ما را داشتند شدند دستور حمله به آنها را دادند. درگیری سختی شد نیروهای دشمن از سنگرها و تانک ها بیرون ریختند و تقریبا نبرد تن به تن آغاز شد.

ادامه دارد...

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده