جمعه, ۲۶ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۰۸
نوید شاهد - علیرضا احمدی برادر شهید مدافع حرم تازه تفحص شده لشکر فاطمیون«عیوض احمدی» گفت: «عیوض چنان شیفته خانم زینب(س) بود که همیشه می‌گفت: تا جان در بدن دارم از حرم بی بی دو عالم دفاع می‌کنم. به دوستان همیشه سفارش می‌کرد؛ باید از حرم حضرت رقیه(س) دفاع کنیم تا نگذاریم حرم ایشان آسیبی ببیند.»

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: لشکر «فاطمیون» لشکر دلاورمردان افغانستانی در خط مقدم دفاع از حرم و مبارزه با داعش در سوریه است. لشکر از جان گذشته‎ای که تاکنون شهیدان زیادی را به محضر اسلام تقدیم کرده است و در جبهه‎های متعددی توانسته باعث شکست و ترس داعش و دیگر نیروهای تکفیری شود. می‎گویند نام «فاطمیون» به این دلیل انتخاب شد که این تیپ در ایام شهادت حضرت زهرا(س) شکل گرفته است. آوازه دلاورمردی‎ها و شجاعت‎های این لشکر نیرومند امروز در همه سرزمین‎های اسلامی پیچیده است.

شهیدی که شیفته دفاع از حرم خانم زینب(س) بود

شهید «عیوض احمدی» از شهدای تازه تفحص شده مدافع حرم لشکر فاطمیون است که به بهانه بازگشت پیکر این شهید گرانقدر به میهن اسلامی گفتگویی با «علیرضا احمدی» برادر این شهید مدافع حرم انجام داده‌ایم که در ادامه تقدیم مخاطبان می‌شود.

خودش را اینگونه معرفی کرد: من علیرضا احمدی، متولد سال 1377 در ولایت فیلان افغانستان به دنیا آمدم. تحصیلاتم را تا دوره ابتدایی ادامه دادم. منبع درآمد خانواده ما در افغانستان از راه دامداري و كشاورزى بود و خدا را شكر خانواده محتاج كسي نبود. در سال 1393 به شهرستان شهریار از توابع استان تهران مهاجرت کردم. اکنون با شهادت برادرم به افغانستان برگشتم و در فیلان در گلخانه کار می‌کنم.

از برادرش شهید «عیوض احمدی» گفت: سال 1376 در کشور افغانستان در ولایت فیلان بامیان به دنیا آمد. تحصیلاتش در حد خواندن و نوشتن بود. اخلاق و رفتار عیوض به حدی خوب بود که همه از او راضی بودند. به پدرم خیلی کمک می‌کرد و فرزند مورد علاقه پدر و مادرم بود. او نیز در سال 1394 به ایران مهاجرت کرد.

این برادر شهید مدافع حرم تازه تفحص شده از چگونگی اعزام برادرش به جبهه سوریه تعریف کرد: برادرم همان سالی که به ایران مهاجرت کرد، برای اعزام به سوریه نیز ثبت نام ‌کرد. من با برادرم در شهریار زندگی می‌کردیم که یک روز آمد و به من گفت: می‌خواهد برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه ثبت نام کند. من مخالفتی نشان ندادم. کارهای اعزامش را انجام داد و بعد از چند روز تماس گرفت و گفت: داداش من به سوریه آمده‌ام. گویا یک دوره آموزشی از قبل دیده بود و بعد به سوریه اعزام شد.

احمدی ادامه داد: بعد از اينكه مرحله اول عازم شد و به مرخصي آمد، سعي كردم با او صحبت كنم تا شايد پشيمان شود اما هنوز مرخصي‌اش تمام نشده بود كه بار سفر بست تا مجدداً برود. گفتم داداش، اين راهي كه شما مي‌روي 99 درصدش خطر است. يک درصد اميد برگشت از منطقه را داری. گفت من هم همين را آرزو دارم. آرزوي شهادت دارم. عیوض عزمش را جزم كرده بود حتي اصرار من هم دیگر فايده‌اي نداشت. او می‌گفت: علیرضا جان اگر بدانی آنجا چه عشقی دارد، ای کاش مرخصی نمی‌دادند و من هنوز آنجا بودم.  ورد زبانش این بود؛ "ای کاش به مرخصی نیامده بودم".

این برادر شهید افزود: مرحله دوم که اعزام شد چهار ماه در سوریه دفاع کرد. مرحله سوم سه ماه به سوریه رفت و مدام زنگ می‌زد، یادم می‌آید یک بار شب عملیات بود که به من زنگ و گفت: علیرضا جان برایم دعا کن چون امشب عملیاتی در پیش داریم و گفت: علیرضا جان برادرم امشب به دلم افتاده به شهادت می رسم، مواظب پدر و مادر باش. من هم در جواب گفتم: انشالله در عملیات پیروز می‌شوید و هر دو مواظب پدر و مادر خواهیم بود.

وی خاطرنشان کرد: من با برادرم در منطقه در تماس بودم. 10 روزی مى‌شد كه از ايشان بی‌خبر بودم. براي همين كمی نگران شدم. با خودم مي‌گفتم شايد در جایی است و نمی‌تواند با من در تماس باشد. به سه راه ورامین دفتر ثبت نام اعزام به سوریه رفتم تا پرس و جو کنم که عیوض چرا چند روزی ازش خبری نیست که دیدم کوله پشتی عیوض آنجاست و روی آن نوشته "عیوض احمدی مفقودالاثر حلب"... من با کوله باری از غم، یادگاری کوله پشتی عیوض را به خانه بردم.

احمدی درباره اینکه چطور پدر و مادر در جریان اعزام عیوض قرار گرفتند، گفت: عیوض از ايران با پدر و مادرم تماس گرفت و آنها هم وقتي از نيت فرزندشان در دفاع از حرم بي‌بي خبردار شدند اجازه دادند كه برای خدمت به اسلام برود. سال 1394 بود كه از شهرری اعزام شد و رفت و بعد از مدت‌ها حضور در جبهه مقاومت اسلامی در تاريخ 9 شهریور 1395 به آرزويش رسيد و شهيد شد.

برادر شهید در ادامه گفت: این عشق و علاقه عیوض مرا مجذوب کرده بود، به او گفتم: این بار که آمدی مرا با خود ببر. گفت: حتماً تو را می‌برم که ببینی سوریه چه جایی است که هر کس می‌رود دلبسته آنجا می‌شود و  قول داد که حتماً من را با خودش ببرد. حرفهایش را با گریه می‌زد، گویا با من وداع می‌کرد که من آن زمان متوجه حال و هوای برادرم نشدم. آن شب طی عملیاتی در حلب عیوض به شهادت می‌رسد و پیکرش در منطقه جا می‌ماند.

احمدی درباره عشق و علاقه برادرش به حضرت زینب(س) گفت: عیوض چنان شیفته خانم زینب(س) بود که همیشه می‌گفت: تا جان در بدن دارم از حرم بی بی دو عالم دفاع می‌کنم. به دوستان همیشه سفارش می کرد؛ باید از حرم حضرت رقیه(س) دفاع کنیم تا نگذاریم حرم ایشان آسیبی ببیند. شهید از نوجوانی دوست داشت در راه دین اسلام به شهادت برسد و به آرزویش نیز رسید.

وی در خاتمه بیان داشت: وقتی از او ‌خواستم درباره حال و هوای سوریه برایم تعریف کند، آنجا چه کاری انجام می‌دهد، می‌گفت: اگر صد بار بمیرم و دوباره زنده شوم باز هم از حرم حضرت زینب(س) دفاع می‌کنم. آنجا همه عاشق بی بی دو عالم هستند و شب عملیات همه دعا می‌کنند شهادت نصیبشان شود.

گفت و گو از سعیده نجاتی

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده