نوید شاهد - شهید «حمید ابراهیمی» در قسمت اول وصیت‌نامه‌اش نوشت: «بار خدایا! آن چنان نیرویی به ما ده که موقع یورش بر کافران بعثی قلبمان آکنده از عشق به خدا و سراسر وجودمان ایمان به الله باشد.»
بارخدایا! در نبرد با دشمن؛ قلبی آکنده از عشق می‌خواهم
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید حمید ابراهیمی، یادگار «جواد» و «شرف» که در یکم خرداد ماه 1343، در روستای خسروان از توابع شهرستان دماوند به دنیا آمد. ایشان تا پایان دوره متوسطه در رشته حسابداری درس خواند و دیپلم گرفت. مدتی در نهضت سوادآموزی کار می کرد و به عنوان یکی از نیروهای جان بر کف ارتش جمهوری اسلامی ایران در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر در سی ام شهریور ماه 1364، در قلاویزان بر اثر اصابت ترکس به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
 
قسمت اول وصیت‌نامه شهید «حمید ابراهیمی» را مرور می‌کنیم:
 

بسم الله الرحمن الرحیم

مورخ: 61/12/28

 «...انا لله و انا اليه راجعون»

قال الله العظيم فی محكم الكتاب الكريم:

«و چون آیاتی را که بر رسول فرستاد شده استماع کنند اشک از دیدهِ آنها جاری می شود زیرا حقانیت آن را شناخته و گویند بارالها! ما به رسول تو محمد(ص) و کتاب آسمانی او قرآن ایمان آوردیم نام ما را در زمره گواهان صدق او بنویس».

خدایا! به محمد (ص) بگو که پیروانش حماسه آفریدند. به علی (ع) بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند و به حسین (ع) بگو خونش در رگها همچنان می‌جوشد. بگو از آن خون ها سروها روییده و ظالمان سروها را بریدند اما باز هم سروها رویید.

پروردگارا! چگونه می توانم راهی را که حسین (ع) آن را انتخاب کرد و رفت رهرو باشم. چگونه می توانیم آن راهی را که شاگردان علی (ع) آن را ادامه دادند ادامه دهیم و عاقبت آن را شهادت ببینیم. چگونه می شود که روحیه آن پسر 15 ساله تا حبیب بن مظاهر 95 ساله را به ما بدهی که همچنان یاران وفادار به اسلام بمانیم و یک قدم به عقب نرویم.

و بار خدایا! آن چنان نیرویی به ما ده که موقع یورش بر کافران بعثی قلبمان آکنده از عشق به خدا و سراسر وجودمان ایمان به الله باشد، چرا که ما از همان اول کودکی آوای اذان را شنیدیم تا به حالا که هم آوای «الله اکبر» و هم ندای آزادی را می‌شنویم و دلمان می‌خواهد به ملکوت اعلا بپیوندیم و بار خدایا! راهی را به ما بشناس که اول آن سعادت و آخر آن شهادت باشد.

و اما چند کلمه‌ای وصیت و یا بهتر بگویم صحبت با شما عزیزان دارم و چون الان وقت نیست و نمی شود تک تک با شما صحبت بگویم با همه تقریبا کلی صحبت می کنم.

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت پدر و مادر گرامی سلام عليكم. امیدوارم حالتان خوب باشد و افتخار آمیز در برابر تمامی خانواده ها باشید و دوست دارم این پسر کوچکتان و بار پر از گناه بر دوش گرفته را از ته قلب ببخشید و از اینکه مرا بزرگ کردید و به حدی رساندید که بر من جنگیدن واجب گردید و مرا راهی جبهه و راهی نبرد با کافران کردید از شما تشکر فراوان می کنم و می خواهم که بقیه برادرانم را به صورتی که راه حسین (ع) را ادامه دهند، تربیت کنید. خدا یارتان باشد (خداحافظ).

و همچنین برادرانم (آقاحسین، آقاجعفر، آقاداود، آقارحمان، آقا حجت و آقاحبيب و آقامهدی) سلام عليكم. شما هم بالاخره دینی بر گردن من دارید و باید مرا ببخشید و از من راضی باشید و از شما هم انتظار دارم که راه حسین (ع) را سر منشأ خود قرار دهید و چون زیاد عجله دارم صحبتم را با شما برادران تمام می کنم (خداحافظ).

و همچنین خواهران (مهين خانم، نرگس خانم) دوست دارم شما هم مرا ببخشید و اگر از من ناراحتی دیدید از من در گذرید و انتظار دارم موقعی که خبر شهادتم را به شما دادند، چون فولاد بر خود استوار باشید و درس استقامت را به هم نشان بدهید و از مهین خانم هم دوست دارم، دخترانش و هم خودش را زینبی کند و راه زینب (س) را رهرو باشند (خداحافظ).

و اما زن برادران! شما هم باید این برادر کوچکتان را ببخشید و از شما انتظار دارم که مرا فراموش نکنید و در ضمن از آقا داود و خانمش هم می خواهم که ازدواجشان را هرگز فراموش نکنند و عقب نیندازند چون ازدواج سنت پیامبر اکرم (ص) است. دیگر با شما هم صحبتی ندارم (خداحافظ).

دیگر عرضی ندارم و سلامم را به همه فامیل ها و دوستانم برسانید. بخصوص (عمو رحیم، عمو کریم، عمو على، پسر عموهایم، عمه، پسر عمه، دایی، زن دایی، خاله، آقا اسماعیل، آقا قربانی) و بقیه فامیل ها برسانید و طلب بخشش از طرف من کنید و می‌بخشید اشتباه می‌نویسم چون چشام غیلی ویلی داره میره.

ادامه دارد...

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده