دخترم، درس بخوان که شاگرد اول بشی!
سهشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۲۳:۴۶
نوید شاهد - شهید «حسینعلی جهانشاهی»در نامهای خطاب به دخترش نوشت: «خیلی خوشحال شدم مخصوصاً نوشتی که تمام نمرات را 20 گرفتی، آفرین به تو که رزمندگان اسلام دعا میکنی. دخترم فکر کنم امتحانات ثلث دوم شروع شد درس بخوان که شاگرد اول بشی.»
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید حسینعلی جهانشاهی، یادگار محمد و صدیقه پنجم اردیبهشت ماه سال 1338 در روستای نوکنده از توابع شهرستان کردکوی به دنیا آمد. وی تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر کارخانه سیمان بود. سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیست و ششم دی ماه سال 1366 با سمت مسئول واحد تبلیغات در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن و سر به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای سفیدچاه روستای بنفشتپه تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.
متن نامه شهید «حسینعلی جهانشاهی» را در ادامه میخوانیم:
مژگان عزیزم سلام، اول سلام به رهبر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی، سلام به رزمندگان اسلام که با ایثار جان دین خدا را یاری میکنند. سلام به خدمتگزاران جمهوری اسلامی.
دختر عزیزم، امیدوارم که حال شما همگی خوب باشد، حال من خوب هست و نگران نباشید. در تاریخ پانزدهم اسفند 64 ساعت 6 بعدازظهر نامهات بدست من رسید و خیلی خوشحال شدم مخصوصاً نوشتی که تمام نمرات را 20 گرفتی، آفرین به تو که رزمندگان اسلام دعا میکنی.
دخترم فکر کنم امتحانات ثلث دوم شروع شد درس بخوان که شاگرد اول بشی. برای مامان و ملیحه و الهه سلام گرم و صمیمانه میرسانم برای قربان عمو با خانواده سلام میرسانم. برای آقا و ننه و زهرا و علی سلام میرسانم. برای همه احوالپرسان سلام میرسانم.
خداحافظ همگی شما باشد انشاالله/ به ملیحه بگو دختر خوبی باشد و شیطانی نکند و آفرین به ملیحه.
پانزدهم اسفندماه سال 64 / امضاء
«بسمه تعالی»
همسر عزیز و فرزندان عزیزم سلام، امیدوارم که حال شما خوب باشد و هیچگونه ناراحتی نداشته باشید. اگر جویای اینجانب باشید، حالم خوب هست و به دعاگویی شما مشغول هستم. مدتی است که خبر سلامتی شما را ندارم و دلم برای شما تنگ است من در حال حاضر در مهران چنگوله منطقه عملیاتی والفجر 5 مستقر هستم و راننده ماشین تویوتا هستم. برای من ناراحت نباشید و من انشاالله بعد از عید خواهم آمد.
همسرم سعی کن بچهها را ناراحت نکنی و خودت نیز ناراحت نباش، چگونه امروز اسلام نیاز به فداکاری امثال مرا دارد. پس وقتی هدف اسلام شد، افتخار کن که من در جبهه هستم.
مژگان و ملیحه عزیز و الهه را ببوس. برای پدرت و مادرت و عباس و علی، زهرا سلام میرسانم. برای حاجی عبدالله با خانواده سلام میرسانم. برای مادرم سلام میرسانم برای کلیه احوالپرسان سلام میرسانم.
خداحافظ به امید دیدار. دهم اسفند ماه سال 1362/ ساعت 1/30 بعدازظهر در سنگر.
منبع: نویدشاهد
نظر شما