نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "حُبّانه" که حاوی خاطرات آزاده محسن بخشی است، می‌خوانید: «به هر حال منطقهِ جنگ، گلوله بود و خون اسارت یک واژه جدیدی بود و اسراء غنیمت جنگی در فرهنگ جنگ، شهادت حرف اول را می زند و هشت سال جنگ و دفاع مقدس دو سال بعد از آتش بس، دو کشور برای پس فرستادن اسرا به مذاکره نشستند تا اینکه ۲۶ مرداد ۱۳۶۹. بعد از خبر تبادل اسرا طبق بند ۴ قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل تعویض اسرا باید اجرا می شد.»
به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران؛ "حاج محسن بخشی" یکی از آزادگان شهرستان دماوند است که خاطرات خود را از روزهای تلخ و شیرین اسارت را در کتابی به نام حُبّانِه منتشر کرده است. این کتاب از سوی انتشارات فرشتگان فردا در سال 1398 با شمارگان هزار نسخه و در 194 صفحه به نگارش در آمده و با قیمت 30000 تومان روانه بازار کتاب شده است.
بُرشی از کتاب حُبّانه|
بخشی از این کتاب را با هم می‌خوانیم:

البته زندان هایی نیز وجود داشته اند که در نقاط بغداد و بعشان و ثابت که بسیار مخوف و وحشتناک بودند و گویا مستقیما استخبارات اطلاعات امنیتی عراق هدایت می شدند.

می شود گفت خط مشی کلی اردوگاه ها با هم فرق داشتند؛ بعض دستخوش مدیریت های عراقی و بعضأ مسئولین و فرماندهان ایرانی مزدور بودند.

در همین راستا، در چند اردوگاه ساعات بیرون باش اسرا در هر رور بیش از ۶ ساعت نمی شد؛ یعنی ۳ بیرون باش ۲ ساعتها اما اردوگاه هایی بودند که صبح تا تقریبأ غروب، اسرا بیرون باش بودند.

در اردوگاه موصل، اسرا میتوانستند هر روز همدیگر را ببینند اما در عنبر ورمادی، حتی قاطع ۱ و ۲ و ۳ که چسبیده به هم بودند هیچگونه ارتباطی با هم نداشتند و شاید سالی یک یا دو بار در ایام عید نوروز و یا به عراقی ها اجازه می دادند یکی دو ساعت هموطنان و یا بعضا اقوام را در قاطع های دیگر ملاقات کنند.

به هر حال منطقهِ جنگ، گلوله بود و خون اسارت یک واژه جدیدی بود و اسراء غنیمت جنگی در فرهنگ جنگ، شهادت حرف اول را می زند و هشت سال جنگ و دفاع مقدس دو سال بعد از آتش بس، دو کشور برای پس فرستادن اسرا به مذاکره نشستند تا اینکه ۲۶ مرداد ۱۳۶۹.

بعد از خبر تبادل اسرا طبق بند ۴ قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل تعویض اسرا باید اجرا می شد. ابتدا اسرا قبول نمی کردند و نمی پذیرفتند که موضوع آتش بس و تبادل اسرا بین دو کشور توافق گردیده و طبق گذشته عراقی ها زیر بار نمی رفتند و دروغ پراکتی می گردند.

در تاریخ کشورها روزهای مشخصی قرار دارند که به یادگار می ماند. روزهایی که به خاطر ارزش های ویژه شان جاودانه می شوند و در تاریخ آن مرز و بوم می ماند. هرچند که هیچگاه آن احساس روز نخست، آن اشکها آن شادیها و آن قلبهای تپنده دگرباره به چنان گرمی نمی جوشند اما به عنوان تمثیلی از آن روز مقدس به آن ملت یادآور می شوند که چگونه به خاطر باورهایش بجنگد و پیمان ببندد که جز وفاداری به آن آرمان ها هیچ نخواهد.

در هر برگ از صفحات تاریخ این کهن دژ، روزهای زرین از این دست کم نیست؛ اما روزهایی همانند ۲۶ مرداد ۶۹ چندان زیاد نیست! آن روز همه چیز در منتهی الیه خاک وطن رقم خورد. همه افراد از هر مکانی به آنجا آمده بودند تا در جشن اشک و شادی، آزاده ای را به سينه بفشارند.

اتوبوس ها به صف در آن سوی سیم خاردار ایستاده بودند و انتظار مردم در این سوی سیم... تا دروازه ها گشوده شوند و آزادگان را به این سو بیاورند.

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده