همسرم؛ فرزندانم را طوری تربیت کن که ادامه دهنده راهم باشند
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران؛ شهید جلال پیرحیاتی، یادگار «ابراهیم» و «» یکم آبان ماه سال 1337 در شهرستان نهاوند به دنیا آمد. دوران کودکی را در کنار خانواده متدین رشد یافت. دوران تحصیلات را تا مقطع دیپلم با موفقیت گذراند. پدر بزرگوارشان زمانی که شهید جلال پیر حیاتی کلاس پنجم دبستان را می خواند فوت کرد. بعد از پیروزی انقلاب ایشان عضو فعال بسیج و بعد به خدمت سپاه پاسداران در آمد و با شروع جنگ شهید پیرحیاتی به طور مداوم در جبهه حضور داشت. این شهید گرانقدر در بیست و دوم دی ماه 1365 در شلمچه به شهادت رسید. پیکر پاکش در یکی از روستاهای نهاوند به خاک سپرده شد.
متن وصیتنامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
با سلام بر منجی عالم بشریت مهدی (عج) و نایب بر حقش امام امت خمینی بت شکن و با سلام به ارواح طیبه شهداء اسلام
خدمت همسرم سلام، صمیمانه ترین سلام و درود نثار همسرم می کنم که از موقع تشکیل زندگی همگام و همدردی برایم بود، سلامی که از اعماق قلبم بر می خیزد، سلامی که در جبهه های نور علیه ظلمت میان دود و آتش و صدای رگبار گلوله ها برمی خیزد و شایسته است چنین سلامی را به تو نثار کرد که در این مدت ثابت کردی که حقاً از جمله افرادی هستی که با ایمان راسخ توانستی سخترین مشکلات بخاطر رضای خدا تحمل کنی.
البته بدان که اینها نزد خدا محفوظ است و مزد آن را خواهی گرفت بدان که من از تو رضایت کامل را داشتم و پیوسته افتخار می کردم که همسری دارم که جنگ را درک می کند و حاضر است بخاطر زنده نگهداشتن اسلام من در جبهه ها باشم امیدوارم بعد از شهادتم نیز از خود صبر و بردباری نشان دهی و بتوانی جانشینم یعنی یاسر را طوری تربیت کنی که ادامه دهنده راهم باشد و سمیه را طوری کنی که رفتارش و ایمانش مورد رضایت فاطمه زهرا علیه السلام باشد.
همسرم گرچه در مدت حیات احساس وظیفه نگذاشت پهلویت بمانم ولی بدان که در روز قیامت منتظرت خواهم بود زیرا این زندگی ابدی نیست و بزودی سپری خواهد شد و در آینده نزدیک به زندگی جاودانه وارد می شوی و آنجا در پهلوی هم با افتخار زندگی خواهیم کرد و در آخر امیدوارم مرا حلال کنی
مادرم می دانم که از دست دادن جوان سخت است و افتخار کن که شهادت من ثمره شیر پاکی است که تو در دهان من گذاشتی برادرانم جواد و کریم واکبر. که هر کدام به نوبه خود علاوه بر حق برادری حق پدری بر من دارید امید دارم مرا حلال کنید.
خواهرانم از شما هم می خواهم که زینب گونه زندگی کنید و بدانید که من زنده هستم چرا چون این قول خود خداوند است پس در شهادت من اگر گریه می کنید غریبی و مظلومی امام حسین علیه السلام را بیاد آورید و بخاطر گریه کنید و در شهادتم مادرزن و پدرزنم اگر چه در زمان قبل از شهادتم نتوانستم حقی که بر من دارید ادا کنم عذر می خواهم و حلالیت شما باعث شادی روح من خواهد شد.
از همگی شما می خواهم برایم دعا کنید که با شهداء صدر اسلام مشهور شوم تا بتوانم شفیعی برای شما باشم از همگی اقوام و فامیلها برایم حلالیت بگیرید.
خداوند به همگی خدمتگزاران به اسلام نصرت و پیروزی عطا فرماید
آمین یا رب العالمین / بیست و پنجم اردیبهشت ماه سال1365/ جلال پیر حیاتی
منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستانهای استان تهران