جانباز دوران دفاع مقدس و نخبه فرهنگی و اجتماعی؛ «در خانه بمانیم و داغدار عزیزانمان نباشیم»
نوید شاهد شهرستانهایاستان تهران: لطفا خودتان را معرفی کنید.
گلمحمدی: علی گل محمدی متولد یازدهم مهرماه سال 1350 وی تولدیافته زادگاه شهید مهدی باکری (ارومیه) و جانباز 35 درصد دوران دفاع مقدس است. تحصیلاتش را در مقطع دکتری DBA مدیریت بازرگانی از فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی ادامه داد. او یکی از جانبازانی است که در مجمع فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی مشغول خدمت رسانی به خانوادههای بیبضاعت است و با توجه به شیوع ویروس کرونا در این جبهه فعالیت میکند. حضور مداوم در NGO؛ مجموعه خیریه، موکب ایثارگران، قرارگاه اجتماعی و خدمات رسانی به خانوادههای بیبضاعت را برعهده دارد.
نوید شاهد شهرستانهایاستان تهران: علی آقا از چگونگی اعزام به جبههتان برایمان بفرمایید.
گلمحمدی: من کلاس دوم راهنمایی بودم که به جبهه رفتم. درسال 1365 توسط حاج آقا ناصری که هم اکنون در شورای شهر هستند با جبهه و جنگ آشنا شدم. 13ساله بودم که وارد بسیج شدم و 14 سالم بود که اجازه اعزام به جبهه را به خاطر سن کمی که داشتم نمی دادند. پیش آقای ناصری آمدم و از ایشان خواهش و تمنا کردم و گفتم اگر شما این برگه را امضا کنید من جذب بسیج می شوم. وقتی ایشان برگه را امضا کردند گفتم: من دارم میرم جبهه!! خانوادهام هم خبر نداشت. زمان اعزام که رسید محل اعزام، کنار کارخانه دستمال کاغذی نوظهور بود به دوستانم گفتم به مادرم بگویید که من رفتم جبهه!...
نوید شاهد شهرستانهایاستان تهران: خانواده با جبهه رفتن شما در این سن کم مشکلی نداشتند؟ انگیزه شما از حضور در جبهه چه بود؟
گلمحمدی: مادرم موافق بود. پدرم هم مخالفتی نداشت اما دلش نبود که با این سن کم به جبهه بروم. پدرم با کهولت سنی که داشت خیلی دوست داشت که خودش هم حضور داشته باشد، حتی می گفت اگر نتوانیم اسلحه برداریم لااقل در پشت جبهه یا آشپزخانه که میتوانیم کمک کنیم. الگویی به نام شهید احمد کاظمی بود که من حاج احمد را به عنوان الگو برای خود برگزیدم. چرا که در زمان جنگ، شیوه و تشکیلات جنگ را به من آموخت.
در آن برهه از زمان و طبق سفارش امام خمینی(ره) که جبههها را تقویت کنید من و همکلاسیهایم درس و مدرسه را رها کردیم و به جبهه اعزام شدیم و برای دفاع از خاک کشورمان خودمان را آماده کردیم.
نوید شاهد شهرستانهایاستان تهران: کمی از حال و هوای جبهه و خاطراتی از روزهای جنگ بفرمایید.
گلمحمدی: بعد از بیست روز ما را به منطقه شلمچه فرستادند. به قول فرمایش حضرت امام صادق(ع) که می فرمایند؛ «شما از کربلا یک جمله می شنوید. ما روی بحث کربلا پرده ای کشیده ایم که شیعیان ما خبر ندارند آن روز چه اتفاقی افتاده است. اگر شعیان می دانستند که آن روز چه اتفاقی افتاده همه از غصه می مردند.» در جبهه هم بحث همین است.
قسمت و روزی ما هم این بود که در یک مقطع زمانی حضور کمی داشته باشیم. من جثه ریزی داشتم که حتی یک کلاشینکف و ژسه هم از جثه من بزرگتر بود. اما باید در مقابل ماشین جنگی دشمن ایستادگی می کردیم و طبق فرمایش حضرت امام که فرمودند اگر جنگ 20 سال هم طول بکشد ما می ایستیم، ایستادگی می کردیم. از زمانی که پا به جبهه گذاشتم سعی کردم از خودم خلاقیت نشان بدهم.
هر روز یک نفر شهردار می شد. من چون ژولیده می گشتم و در پی شکار قورباغه و مارمولک و جانور بودم، همه می گفتند؛ تو شهردار نشو! یک روز بچه های اعزامی از بانک صادرات را با خود به خط بردم، موقع برگشت غذا کباب بود من آنها را به بچه ها می دادم. دشمن گرای مرا گرفت و شروع کرد به کوبیدن. پشت یک خاکریزی قرار گرفتم و ساعت حدود 3 بعدازظهر بود که ترکشی به یکی از بچه ها که 18-19سال بیشتر نداشت برخورد کرد این ترکش پهلوی او را درید.
با بچه ها او را کناری کشیدیم. درد بسیاری می کشید. او را با یکی از بچه ها ترک موتور انداختم و تا نزدیک خرمشهر آوردم. مجددا دشمن گرای ما را گرفت و کوبید. من او را روی پلی که روی نهر انداخته بودند گذاشتم و دیدم که تمام کرد. با داد و بیداد کمک خواستم و بچه های لشگر درمانگاه 28 روح الله آمدند و او را بردند. یکی از بچه ها هم که با من آمده بود تا آن صحنه را دید به هم ریخت و مستقیم سمت نیروهای دشمن شروع کرد به دویدن.
دشمن خمپاره 120 را به سوی او نشانه گرفت و ترکش خمپاره پشت او نشست. دویدم و او را روی زمین انداختم و گفتم: کجا داری میری دیوانه؟ عراقی ها روبروی ما هستند! گفت من ترکش خوردم! گفتم چیزی نیست فقط یک ترکش کوچولوست. سینه خیز برمی گردیم عقب. او را کشان کشان نزدیک درمانگاه 28 لشگر روح الله فرستادم و همین که آمدم بیرون موتور را جابجا کنم دشمن شروع به کوبیدن کرد.
دوبار به اندازه 2 متر مرا بالا برد و کوبید روی زمین. آمدم که به خودم بیایم گرای دوم مرا داخل نیزار نهر ارایض پرتاب کرد. دیگر هیچ چیزی متوجه نشدم. بچه های یگان دریایی که غواصهایشان می خواستند برای شناسایی از اروند عبور کنند مرا دیده بودند که در نیزار افتاده ام، به درمانگاه رسانند و از آنجا مرا به نقاهتگاه علی بن ابیطالب(ع) آوردند.
چیزی متوجه نمی شدم فقط می گفتم چرا مرا به اینجا آوردید! می گفتند چیزی نیست و سرم ها را به دستم تزریق می کردند. در آن شرایط وضعیت من بهم ریخت و شروع کردم به پرخاشگری. مرا به تخت بستند و گفتند او را سریع به درمانگاه شهید بقایی اهواز برسانید. در بیمارستان بقایی جا نبود مرا به ورزشگاهی فرستادند تا در آنجا بستری شوم.
هیچ مدرکی با خود نداشتم و یک هفته بین بیمارستان بقایی و آن ورزشگاه در رفت و آمد بودم تا اینکه وضعیت جسمانی من رو به بهبودی رفت و مرا به اندیمشک فرستادند. چند وقتی در اندیمشک بودم تا اینکه گفتند چند روزی برو تهران آب و هوایی عوض کن دوباره برگرد. گفتم من تهران برو نیستم. مجدد من به خط بازگشتم و 20روزی در خط ماندم و مجدد مرا با یگان به عقب بازگرداندند.
نوید شاهد شهرستانهایاستان تهران: از سابقه جبهه و شیمیایی شدنتان در منطقه حلبچه برایمان بگویید:
گلمحمدی: از سال 1365 تا1366 سابقه جبهه دارم و در منطقه عمومی شلمچه دچار موج انفجار شدم. در منطقه حلبچه هم وقتی گاز شیمیایی زدند من تنها فرصت یافتم چفیه ام را خیس کنم و آن را به بینی ام بگیرم. در یک موقعیتی قرار گرفتم که با چشمانم می دیدم وقتی شیمیایی زدند گاز به صورت بالا حرکت می کرد و روی زمین می نشست، بچه ها یکی یکی در حال حرکت می افتادند. شاید باورتان نشود شخص در حین حرکت بدنش خشک شده بود. وارد خانه ای شدم بچه ای داخل کمد بود رفیقم آمده بود بچه را بغل کرده بود و در آن واحد رفیقم و آن کودک هر دو خشک شده بودند. من صورتهایی را می دیدم که در آن واحد تاول هایی به وسعت تمام صورتشان می زد.
ما 11 نفر بودیم و تنها کاری که می توانستیم انجام بدهیم این بود که ارتباط گرفتیم و گفتیم بچه ها از شهر خارج شوید. در ظاهر برای من اتفاقی نیفتاده بود اما فقط داشتم خفه می شدم و گلویم آتش گرفته بود و حالم بد بود. به چشمم صحنه هایی را می دیدم که باورم نمی شد بچه ها یکی یکی روی زمین می افتادند و خشک می شدند. حالم بد بود متوجه حالم نبودم فقط بد و بیراه می گفتم. از شهر که خارج شدیم تازه متوجه شدم آمپول ضدشیمیایی را نزده ام که دیگر کار از کار گذشته بود.
نوید شاهد شهرستانهایاستان تهران: از مجموعه فعالیتهایتان بفرمایید.
گلمحمدی: مجموعه فعالیتهایی که مجمع فرهنگی و اجتماعی ایثارگران بر عهده دارد؛ برگزاری مناسبتهای ملی و مذهبی(ایاد پیروزی انقلاب اسلامی، روز شهید، غبارروبی شهدا، تعویض مزار شهدا، برپا کننده مراسمات در بهشت زهرا(س) در شبهای ماه مبارک رمضان)، همیشه حضور فعال داشته است و میتوان گفت یکی از مجموعه های بنیاد شهید است که به طور مداوم به کار خود ادامه داده است.
موکب ایثارگران سالیان متمادی است که در کربلای در ایام محرم و صفر به زوار خدمات رسانی میکند. ما طبق فرمایشات مقام معظم رهبری فعالیت می کنیم، هر چه ایشان امر بفرمایند و حرکت جهادی خود را آغاز می کنیم.
اولین ngo در سطح کشور بودیم که تجمع 10 هزار نفری در میدان فلسطین برای حمایت از کودکان غزه انجام دادیم. اولین ngo نسبت به گندزدایی و ورود ویروس کرونا در سطح کشور را آغاز کردیم. اولین ngo توجه ویژه به خانواده شهدا و ایثارگران در زمانی که نیاز به حمایت دارند، از مجموعه فعالیتهای ما می باشد.
نوید شاهد شهرستانهایاستان تهران: رسالت فرهنگی جانبازان در گسترش فرهنگ انقلاب چیست؟
گلمحمدی: فرهنگی که امروز در دنیا در محور مقاومت طنین انداز شده است، خدمات و خون های ریخته شده شهدا و از خود گذشتن های مردمانی است که به درجه جانبازی نایل آمده اند. جرقه این اتفاق در سال 1342 و تداوم بخش آن در سال 1357 رخ نمی داد و شروع جنگ تحمیلی که هشت سال به طول انجامید.
هشت سال دفاع مقدس گویای همه نوع صادر کردن انقلاب فرهنگی به دنیا می باشد. هشت سال مقاومت دلیرمردان جمهوری اسلامی ایران در برابر دشمن آماده به جنگ بود. انقلاب جامعه فرهنگی ایثارگران به دنیا با بررسی صورت گرفته در چهل سال در دنیا که مفاهیم ایثارگری صادر شده است و تداوم نیز انشالله خواهد داشت.
این همت و بزرگواری مادران شهدا که نشأت گرفته از مادر وهب می باشد در جهان صادر شد و نسل به نسل انتقال یافته است. اگر امروز شاهد آن هستیم که به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران غبطه میخورند بیشک به خاطر خدمات ایثارگری و مقاومت شیرزنانی است که به این ایثارگری معنا بخشیدند و محور مقاومت را به دنیا صادر کردند.
نوید شاهد شهرستانهایاستان تهران: در شرایط کنونی جامعه جوانان برای ادامه دادن مسیر شهدا چه کاری باید انجام دهند؟
گلمحمدی: جوانان امروز نسبت به تعهدی که ما در دهه های 60 و50 داشتهایم بیشتر شده که کمتر نشده است و از این بابت بسیار به خود میبالم. جوانان با خواندن وصیتنامه شهدا و توجه به سیره زندگی شهدا که خود الگویی برای جامعه بوده می توانند زندگی خود را بیمه کنند تا از قرار گرفتن در مسیر اشتباه در امان باشند.
مطمناً این جوانان، سفیران خوبی برای انتقال سیره شهدا به جوامع دیگر خواهد شد و مفاهیم ایثار و شهادت را صادر کنند تا همه بدانند نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران چه خون هایی در آن ریخته شد تا به پیروزی برسد.
جوانان باید بدانند زمانی می توانند پیشرفت کنند که بدانند نظام جمهوری اسلامی ایران با چه خون هایی به پیروزی رسیده است و ما مدیون قطره قطره خون پاک شهدا هستیم.
نوید شاهد شهرستانهایاستان تهران: با توجه به شیوع ویروس کرونا چه توصیهای به جانبازان میکنید؟
گلمحمدی: توصیه میکنم گوش به منویات مقام معظم رهبری(مدظله العالی) بدهند، وقتی می فرماید: امروز همه باید ماسک بزنند زیرا از انتقال ویروس کرونا جلوگیری میشود. چون خانواده شهدا سرمایههای کشورند و سلامت آنها نیز حائز اهمیت است. از خود مراقبتی داشته باشند. به توصیههایی که از سوی ستاد مبارزه با کرونا ابلاغ میشود، عمل کنند.
به منویات مقام معظم رهبری توجه کنند. نسبت به شست و شوی دستها، ماسک زدن و فاصله گذاری اجتماعی توجه ویژهای داشته باشند تا انشالله به زودی شاهد شکست این ویروس باشیم.
نوید شاهد شهرستانهایاستان تهران: در مقابله با شیوع کرونا چه اقداماتی انجام دادهاید؟
گلمحمدی: از روزهای آغازین شیوع ویروس کرونا در کشور، مجمع فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی نسبت به تجهیز کردن خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران و خانوادههای بیبضاعت به محلول ضدعفونی سطوح و دست، ژل شست و شوی دست، ماسک و دستکش لاتکس اقدام کرد. در حال حاضر با کمک خیرین 5000 بسته بهداشتی در روز عیدغدیر به خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران و خانوادههای بیبضاعت توزیع خواهد شد.
همچنین مصلی امام خمینی(ره)، بیمارستانها، آسایشگاه ثارالله گندزدایی انجام شد تا به این طریق بتوانیم زنجیره انتقال ویروس کرونا را در کشور قطع کنیم. یکی از برنامههای مهم مجمع فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی بعد از شکست ویروس کرونا؛ درختکاری از نجف اشرف تا کربلای معلی است.
نوید شاهد شهرستانهایاستان تهران: ضمن تشکر از زمانی که در اختیار ما گذاشتید در آخر توصیهای به مردم دارید، بفرمایید.
گلمحمدی: از مردم میخواهم نسبت به توصیههایی که از سوی ستاد مقابله با ویروس کرونا از رسانه ملی ابلاغ میشود توجه کنند، زیرا به این صورت زنجیره انتقال ویروس کرونا قطع میشود. اگر بدن ما ناقل باشد و با بیرون رفتن از خانه باعث انتقال به شخص دیگری میشود پس در خانه بمانیم و کرونا را جدی بگیریم تا داغدار عزیزانم انشاله نشویم. اگر مجبور به بیرون رفتن از خانه شدیم حتماً ماسک بزنیم و فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کنیم.
گفتگو از سعیده نجاتی