صدای مادری که آرامشبخش فرزندش بود
چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۰۹
شهید حمیدرضا حدادیان، مادرم؛ برایم فاتحه بخوان تا همه بدانند که صدایت آرامشدهندهی من بود.
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید حمیدرضا حدادیان، یادگار حبیب الله دوازدهم فروردین ماه ۱۳۵۴ در شهرستان قدس چشم به جهان گشود. پس از اتمام مقطع دبستان به کار و ورزش روی آورد و در طی مسابقاتی که در شهرستان برگزار شد.
مقام اول رشتهی کاراته را کسب نمود و موفق به کسب کمربند سیاه شد و در سال ۱۳۶۸ برای دیدار دایی آزادهاش راهی تهران گردید و این بهانهای شد تا در آنجا در حرفهی جوشکاری و اسکلت سازی ساختمان مشغول به کار شود.
پشتکار خوبی داشت و همیشه با دلگرمی کار میکرد او که فرزند ارشد خانواده بود، خود را در یاری رساندن به پدرش، مسئول می دانست و به همین منظور نیمی از درامدش را پسانداز میکرد و نیمی دیگر را به پدرش میداد.
نوزده ساله بود که با دختر عمهاش ازدواج کرد. هنوز مدتی از ازدواجش نمیگذشت که لباس مقدس سربازی را به تن نمود و برای دفاع از کیان اسلامیاش راهی منطقه گزیک سیستان و بلوچستان شد. از آنجا که شهادت در راه وطن در دفتر زندگیاش رقم خورده بود، سرانجام در هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۷۴ در حین درگیری با اشرار به فیض شهادت نایل آمد.
مقام اول رشتهی کاراته را کسب نمود و موفق به کسب کمربند سیاه شد و در سال ۱۳۶۸ برای دیدار دایی آزادهاش راهی تهران گردید و این بهانهای شد تا در آنجا در حرفهی جوشکاری و اسکلت سازی ساختمان مشغول به کار شود.
پشتکار خوبی داشت و همیشه با دلگرمی کار میکرد او که فرزند ارشد خانواده بود، خود را در یاری رساندن به پدرش، مسئول می دانست و به همین منظور نیمی از درامدش را پسانداز میکرد و نیمی دیگر را به پدرش میداد.
نوزده ساله بود که با دختر عمهاش ازدواج کرد. هنوز مدتی از ازدواجش نمیگذشت که لباس مقدس سربازی را به تن نمود و برای دفاع از کیان اسلامیاش راهی منطقه گزیک سیستان و بلوچستان شد. از آنجا که شهادت در راه وطن در دفتر زندگیاش رقم خورده بود، سرانجام در هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۷۴ در حین درگیری با اشرار به فیض شهادت نایل آمد.
گزیدهای از وصیت نامه شهید
مادرم برایم اشک بریز، دست بر روی مزارم بکش تا همه بدانند که مرا نوازش میکردی. برایم فاتحه بخوان تا همه بدانند که صدایت آرامشدهندهی من بود.
منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران
نظر شما