او می دانست در اولین جنگ به شهادت می رسد!
ماهنامه امتداد اینگونه شفای حسین غلام کبیری در کودکی میگوید: دکتر گفت: «دیگر دیر شده است. وقتی که بچه زردی میگیرد؛ آن هم به این شدت، زود باید جراحی شود ... » دلم شکست. ملحفه پیچیدم و بردمش خانه. گفتم: «یا صاحب الزمان(عج)! این پسر همنام جد بزرگوار شماست، او را بیمه موسی بن جعفر(ع) کردهام ... » خیلی گریه میکرد. آرام زدم به پهلویش. برای معاینه که بردیم، گفتند: «همان ضربه کوچک، کار خودش را کرد، دیگر به عمل نیازی نیست» رئیس بیمارستان میگفت: « عکسش را بدهید، میخواهم این معجزه را به همه نشان بدهم»
شهید حسین غلام کبیری در بیست و پنج خرداد ماه 88 و در حین ماموریت بسیج در اغتشاشات تهران در منطقه سعادت آباد به شهادت رسید. نحوه شهادت غلام کبیری توسط یک خودرو بیپلاک پراید صورت گرفت که او را مورد سو قصد قرار داد و شهید غلام کبیری به شدت مجروح شد و بعد از انتقال به بیمارستان به درجه رفیع شهادت نایل گشت. حسن غلام کبیری پدر بزرگوار حسین غلام کبیری لحظه شهادت او را اینگونه نقل می کند که: بیمارستان رفتیم وقتی به او رسیدیم، یک ساعت بعدش تمام کرد... پهلویش شکسته بود ... دست من را گرفت فشار داد، بلند شد آنقدر گریه کرد، اکسیژن دهانش بود، سرم دستش بود، بلند شد نشست دست من را فشار داد، گریه کرد اشک میریخت مثل ابر بهار، نمیدانستم دیدم فقط پاهایش بسته است، نمیدانستم که پهلویش هم شکسته است. گفتند پاهایش شکسته، گفتم عیبی ندارد، یکی دو دقیقه کنارش ایستادم گریه کردم، آمدم بیرون بعد از یک ساعت گفتند که تمام کرد. حرفی به آن صورت برای من نزد، چون اکسیژن در دهانش بود حرفی نزد که بگوید چه اتفاقی افتاده است، کجا رفته، برای چه رفته؟ بسیجی بود دیگر، به او ماموریت داده بودند برود سعادتآباد، از اینجا رفت سعادتآباد، آنجا شهید شد.