"امیر" غرق در خون بود!
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید امیر افتخاری در روستای انجیلی در اطراف شهر قم بدنیا آمد خانواده امیر بعد از مدتی به شهریار روستای امین آباد مهاجرت کرد. دوران کودکی و تحصیل در دبستان حجت شهرآباد به همراه خواهرش ادامه داده و سپس دوران راهنمایی را با مشکلات فراوان و پیمودن مسیر چند کیلومتری از منزل تا مدرسه راهنمایی ماهدشت را هر روز پیاده رفت و آمد می کرد و در تابستان برای امرار معاش زندگی به کمک پدر می شتافت امیر جوانی بسیار با ادب بود.
پس از اتمام مقطع راهنمایی در دبیرستان فنی و حرفه ای کرج مشغول تحصیل شد ولی به اجبار به خاطر دوری راه با همکلاسی های خود منزلی در کرج اجاره کرده بودند و هفته ای یک بار به خانواده سر می زد تا اینکه در رشته مهندسی راه و ساختمان موفق به دریافت دیپلم شد.
پس از شروع جنگ تحمیلی با عضویت در هلال احمر راننده آمبولانس شد و به مناطق جنگی در جنوب رفت و به انتقال مجروحین به بیمارستان ها انجام وظیفه می کرد. سپس بعد از چند ماه به گیلانغرب اعزام شد و در نا آرامی های پاوه و نوسود به عنوان راننده آمبولانس و همچنین عضو گروه شناسایی مشغول خدمت شد. این زمان موقع سربازی امیر هم فرا رسید، امیر در عملیاتهای متعدد شرکت کرد.
در آخرین عملیات در ایذلی مهاباد، امیر و همرزمانش وارد منزلی می شوند که تنها یک پدر با دخترش در آنجا زندگی می کردند ولی پس از ورود متوجه می شوند این منزل ساختمان مسکونی نیست بلکه انبار مهمات و تجهیزات نظامی است که راه ورود و خروج آن جای دیگری است. امیر خود را به صاحب منزل دکتر و همرزمش را هم همکار خود معرفی می کند. و پس از کسب اطلاعات به پادگان روح الله بر می گردند. لیکن یکی از منافقین در کمین بوده و امیر و همرزمش را تعقیب و شناسایی می کند.
سه روز بعد منافقین حمله انتحاری به پادگان می کنند و عده ای از رزمندگان از جمله فرمانده پادگان به شهادت می رسند و پس از آن امیر فرمانده پادگان می شود. امیر صبح همان روز بعد از نماز به حمام رفته و غسل شهادت کرده بود. عصر روز حمله منافقین، امیر در روز بیست و پنجم آذر ماه 1361 به همراه همرزمش برای شناسایی شهدا و آمار آنها وارد ساختمان پادگان می شوند که ناگهان منافقین یک موشک آر پی جی شلیک می کنند و به امیر اصابت و غرق در خون می شود. و روح پاکش به ملکوت اعلی پرواز می کند.
انتهای پیام/