سه‌شنبه, ۰۱ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۱۰
شهید «طهماسب قادری نیری» در دست‌نوشته‌های خود آورده است: «خدایا! خودت گفتنی مرا بخوان تا اجابت کنم و غیره ... مقصود اینست که چشمانمان را باز کنیم. و هر چه زودتر توجه کنیم در حال حاضر این زمان، زمان توبه است.»
دست نوشته اس از یک شهید بی نشان

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان‌تهران، شهيد «طهماسب قادری نيری»، یادگار «محمد» و «ملوک» یکم مرداد ماه ۱۳۴۳در شهرستان اردبیل به دنیا آمد. وی تا دوم راهنمایی درس خواند و سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت این شهید گرانقدر ششم اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ در شمال فکه به اسارت رژیم بعث عراق درآمد و بر اثر شكنجه‌های دشمن به شهادت رسيد و پیکرش در سال ۱۳۷۰ به میهن اسلامی بازگشت.

شهید «طهماسب قادری نیری» در بیستم فروردین ماه 1362 مناجاتی نوشته است که در ادامه می خوانید؛

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک با دعای خیر

عاشق بدل آرامش ندارد همیشه دلش در تپش است و اگر می بینم در حال عادی هستیم باید بدانیم که عاشق نشده ایم و برای عاشق شدن باید به دنبال معشوق راه افتاد از این کوچه به آن کوچه و نباید یک لحظه غفلت کرد و باز ایستاد اگر غافل شود می بیند که،

من و معجون همسفر بودیم در ره عشق *** او به مطلبها رسید و ما هنوز آمر دادیم

و به قول دیگر هنوز هم در خم یک کوچه ایم، به معشوق بد و زبان می شود صحبت کرد یکی با زبان خودمان یعنی دعا خواندن.

التماس کردن ناله کردن سوز دل را به او فهماندن و دیگر باز زبان خودش یعنی قرآن مثلاً می گویی. خدایا خودت گفتنی مرا بخوان تا اجابت کنم و غیره ... مقصود اینست که چشمانمان را باز کنیم. و هر چه زودتر توجه کنیم در حال حاضر این زمان، زمان توبه است اگر زمان حجت که خیلی نزدیک است. فرا رسد دیگر وقت توبه نداریم و اگر هم داشته باشیم بسیار سخت است.

دست نوشته اس از یک شهید بی نشان

عاشق دلی نالان و دیده گریان دارد *** ز عشق یار سینه ای سوزان دارد

ز تیغ عشق یار مرکز نماند ناصر *** این ناله که بینی ز فراق شبستان دارد

منظور این است که درد ما درد جدایی است

عاشق که زمانی به یار بود حال که از او جدا شده باید چگونه تقرب بجوید: باید دلش سوزان باشد همیشه ناله کند از جدایی و همچو فراق نیستان که تأخی انسان می زند اشک از سوز آن جاری می شود: خدایا: شیطان را از ما دور کن تا بتوانیم به هنگام شب و سحر و با همیشه حال به سوی تو بوسیله نماز و دعا و قرآن بگشایم.

دست نوشته اس از یک شهید بی نشان

خدایا؛ بال سنگینی را از ما دور کن و ما را سبکبال راهیان خویش قرار داده: دوستانم دیگر حرفی نمی زنم خودتان فکر کنید و به یاد آرید که در کودکی هیچ بودید عدم بودید، کم کم به این مراحل رسیدیم پس در این مراحل باید فکر کرد که باعث رشد چه بود باعث رسیدن به این مراحل چه بود:

خدایا: مرا در صف مشتاقان به لقایت قرار بده *** خدایا مرا در صف عاشقان به محرابت قرار بده. والسلام

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده