«آبی تر از آسمانی» نگاهی به زندگی شهید آزاده «حسن حسین زاده موحد»
شنبه, ۲۲ تير ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۰۵
کتاب «آبی تر از آسمان»، مجموعهای از روزهای مجاهد، آزاده ی شهید حسن حسین زاده موحد است. وی در این کتاب با بیان خاطرات تلخ و شیرین شهید، در نابرابری شرایط به اسارت نیروهای عراقی درآمد و سال ها با مقاومت و ایستادگی در غربت را به تصویر کشیده است.
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ کتاب «آبی تر از آسمان» به کوشش فرزانه قلعه قوند و معاونت پژوهش موسسه فرهنگی پیام آزادگان است و وی در این کتاب از روزهای عارف مجاهد خود در دوران اسارت را برای علاقمندان به تصویر کشیده است.
این کتاب از سوی نشر شاهد - برای اولین بار در سال 1395 و در هزار نسخه چاپ شده است.
این کتاب از سوی نشر شاهد - برای اولین بار در سال 1395 و در هزار نسخه چاپ شده است.
در ادامه بخشی از خاطرات نقل شده در این کتاب را باهم می خوانیم:
وقتی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد این مبارز و مجاهد والامقام در جبهه های جنگ حضور یافت و در عملیات کربلای پنج، وقتی که به شدت مجروح بود، در نابرابری شرایط به اسارت نیروهای عراقی درآمد و سال ها با مقاومت و ایستادگی در غربت زندگی کرد. شهید حسین زاده در مدت اسارتش توسط صلیب ثبت نام نشد و بدین ترتیب تا زمان بازگشت، راز اسارتش در اردوگاه تکریت از همه پنهان ماند.
آلام خانواده ی منتظرش، در تمام این مدت به سکوت سپری شد. «او» در سال 1369 خونین بال و با تنی مجروح اما سربلند همراه با دیگر آزادگان سرافراز به میهن اسلامی بازگشت. پس از مداوای اندکی که حتی بر جسم نحیفش آن چنان مؤثر نبود، فعالیتهای فرهنگی را از سر گرفت.
یکی از این فعالیت ها تکشیل کارگروه راه پیمایی و برپایی مراسم دعای عرفه همراه با آزاده سرافراز سیدآزادگان مرحوم حجت الاسلام حاج علی اکبر ابوترابی بود. و سرانجام حاج حسن حسین زاده موحد در سحرگاه واپسین روز سال 1394 در سن شصت و سه سالگی به یاران شهیدش پیوست...
حاج حسن حسین زاده، در سوم فروردین ماه سال 1331 در خانواده ای مذهبی و مبارز و در محله ی امامزاده یحیی (نزدیک خیابان 15 خرداد فعلی و ابوذر جمهوری سابق) متولد شد. پدرش، مرحوم محمدمهدی حسین زاده موحد از شاگردان حاج آقا مرتضی زاهد (استاد اخلاق و عرفان) و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی (رهبر سیاسی و معنوی مردم ایران در دهه های بیست و سی) بود.
... حاج حسن حسین زاده و برادرانش پیش از آغاز علنی نهضت امام خمینی چندباری در کودکی و هنگام تشرف پدر به خدمت امام خمینی در قم و در امامزاده قاسم تهران، امام را دیده بودند و به این مرد بزرگ تاریخ جهاد و مبارزه دل بسته بودند. اینگونه بود که حاج حسن همراه اعضای خانواده مبارزات سیاسی خود را از نوجوانی و از سیزده سالگی آغاز کرده بود و نخستین دستگیری او در 15 سالگی هنگام پخش اعلامیه ی امام خمینی در امجدیه اتفاق افتاده بود.
زندان طاغوت در کلام شهید «حسن حسین زاده»
در کنار حاج عباس جمالپور و سرهنگ حاج جواد اشرفی راه می رفت، حاج جواد سفر پیاده ای هم در دوران طاغوت با آخوند خراسانی به مشهد رفته بود. حاج عباس گفت : «جناب کاتب! شنیدی حاج حسن چه گفت؟ دلم به حالت می سوزد. تو گدای سمجی هستی. تا نگیری از میدان در نمی ری شرطش را قبول کن! سراغ او نیا! یک دفعه هر چه بخواهی می گوید.»
حاج حسن گفت: «نه حاج عباس، هر چه او بخواهد. آسیاب او همه طرفه کار می کند. او می خواهد همه دانستنی های دنیا را بداند؛ من فقط شمه ای از موقعیت زندان های طاغوت را می گویم.» گفتم: «بابا بگو! هر چه می خواهد دل تنگت بگو! کاری کن که من بروم و پشت سرم را نگاه نکنم. حاج حسن هم ماجرای خود را چنین آغاز کرد:
«پانزده خرداد چهل و دو نوجوانی کم سن و سال بودم که شیفته و شهامت رهبر کبیر انقلاب شدم. چند رفیق دبیرستانی بودیم، هم قسم شدیم که تا زنده ایم دست از یاری او برنداریم. با تبعید امام به نجف اشرف فعالیت های سیاسی مخفی ما نیز شروع شد. افرادی از عراق می آمدند و الاعمیه امام را می آوردند.»
هر کجا در تهران جلسه ای برگزار می شد مثل جن بو داده در آنجا حاضر می شدیم. تکثیر و پخش نوار و اعلامیه های حضرت امام را مخفیانه انجام می دادیم. گروه ساواکی ها شبانه روز دنبالمان بودند. لو رفته بودیم. یک روز در حالی که یک بسته اعلامیه به همراه داشتم، تعقیبم کردند. در کوچه بن بستی دستگیر شدم. مرا به زندان کمیته مشترک بردند. در بندی که مرا زندانی کردند، مرحوم رجایی، لاجوردی، شیبانی و طالقانی و مقام معظم رهبری به همراه تنی چند روحانی مبارز در طبقه پایین بند ما بودند...
علاقمندان این کتاب میتوانند با مراجعه به کتابخانه تخصصی ایثار و شهادت شهرستان های استان تهران این کتاب را تهیه نموده و یا با شماره تماس 54132240-021 تماس حاصل نمایند.
انتهای پیام/
نظر شما