دوست دارم بی نشان بمانم
شهید «رجبعلی غلامرضائی» وصیت نامه ای در سی ام اردیبهشت 1361 نوشته است که در ادامه می خوانید؛
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب و هوایی غالب و طاعتی قلیل و معصیتی کثیر و لسانی مقر بالذونوب فکیف حلیتی یا ستارالعیوب و یا الکورب اغفر لی ذنوبنا کلها بحرمت محمد و ال محمد یا غفار یا غفار یا غفار بحرمتک یا ارحم الراحمین.
پدر و مادر مهربانم این وصیت نامه را از اینکه لیاقت شهادت را داشته باشم نوشته ام امیدوارم که پروردگار این لیاقت را نصیب من کند. من و دیگر رزمندگان برای پیروزی به جبهه می رویم حال کشته شویم و بکشیم پیروزیم.
پدر و مادر عزیزم از شما بی نهایت سپاسگزارم که مرا بزرگ کردید و تحویل اسلام دادید و خوشا به حالتان که فرزندی را بزرگ کردید و ان را به اسلام و قرآن هدیه کردید من ان چنان در عشق شهادت میسوختم که سر از پا نمی شناختم ولی بایست مرا ببخشی و حلالم کنی.
پدر جان که بدون اجازه شما به جبهه رفتم پدر جان و مادر عزیزم امیدوارم که فرزندانتان را برای هدیه به الله آماده کنید و اما من از شهدا دیگر بالاتر نیستم بلکه حتی به گرد پای انها در عمل صالح نمی توانم برسم و دوست دارم پس از اینکه شهید گردیدم جسدم پیدا نشود و مانند شهدای دیگر قبر نداشته باشم و بی قرار باشم.
ولی این را بدانید از مردن در رختخواب ننگ داشتم و دارم و آرزومند که در میدان حق علیه باطل فدای راه قرآن و اسلام شوم و این از آرزوی من است و از شما میخواهم در تقوا و انجام عمل صالح از یکدیگر سبقت بگیرید و بیشتر عبادت کنید و نماز جمعه را یک نماز عادی نشمارید و بیشتر به دعای کمیل و نماز جمعه بروید.
و سلام مرا به برادر رستگاری برسانید و به ایشان بگوئید بیشتر امام را دعا کنند و توجه داشته باشید و شرکانی چون شرق و غرب ایستاده و امروز روزی استکه بسادگی میتوان حق را از باطل شناخت و من با تمامی ایادی شوروی ، فرانسه، آمریکا، ژاپن، انگلیس صدام اتمام حجت میکنم و بگوششان میرسانم دیگر کارشان تمام است.
و من با آغوش باز به استقبال شهادت میروم و من کوچکتر از آنم که بتوانم خدمت به اسلام کنم و فقط یک بدن ناتوان و ضعیف که میخواهم این بدن را به الله تقدیم کنم که با خون من افکار فاسد بعضی از اشخاص باز شود و از شما میخواهم در مقابل لیبرالها ملی گراها. فدائی ها ، مجادهای ، توده ای ها با یاری از خدا با تمام قدرت ایستادگی کنید و امام و پیروزی اسلام را دعا کنید و از خدا در برقراری حکومت اسلامی در عراق یاری بخواهید و پدر و مادر بدهید دو سال نماز و روزه برای من بخوانید و از برادرم غلام می خواهم که جای مرا در مسجد پر کند و بیشتر به درسهایش برسد و امام را دعا کند. والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته.
منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران