جشن دامادی من شبهای حمله و شیرینی آن گلوله و فشنگ است
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید داودابراهیمی/ هفدهم فروردین 1344، در شهرستان ورامین به دنیا آمد. پدرش عباس، کشاورز بود و مادرش هاجر نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. او نیز کشاورزی می کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. سی ام اردیبهشت 1365، با سمت تک تیرانداز در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مزار وی در امامزاده جعفر شهرستان پیشوا واقع است.
وصیت نامه شهید «داود ابراهیمی» را در ادامه می خوانید؛
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
و به نام او که جان داده ایم و برای رضایش اول از حسین(ع) آن آموزگار بزرگ آغاز می کنم که به ما درس انسانیت آموخت. آن آموزگاری که در تمامی عصرها و نسلها چون ستاره ای پر فروغ می درخشید و حق را از باطل و راه را از بیراهه به انسانهای طناب حق و شهادت نشان می دهد و سلام من به سالار شهیدان و طاغوت شکن قرن ما خمینی کبیر و با سلام و درود بی پایان من به خانواده عزیزم و همه آنهائی کهبه نحوی مرا راهنما بودند. برای بهتر شناختن مکتبم.
و باز سلام به آنهایی که لحظه ای امام را تنها نخواهند گذاشت و ماندگار خواهند بود برای این ملت ستم دیده و دشمن داشت آنهایی را که می خواهند خون سرخ شهیدان راه حسین(ع) را زیر پا له نمایند البته میدانم که زمانی این نوشته به دست شما خواهد رسید که دیگر من در بین شما نیستم و رفته ام به سوی آنهایی و زودتر کوله بار سفر خویش را بسته و به سوی او رفته اند.
مادر جان من به داشتن مادری چون شما افتخار می کنم چون عشق فاطمه(ع) را در قلبت مشاهده کردم یعنی در آن زمان که یزدیان سر جنگ با فاطمه(س) و دینش را داشتند اسن فاطمه(س) بود که تمام فرزندان خود را برای دفاع از دین پرورش جنگجوی تربیت کرده و آماده برای صحنه های کارزار نمود.
و آنگاه که خبر شهادت عزیزان خود را شنید با اسلحه صبرش شکل دیگری از مبارزه را بر علیه آنها آغاز نموده و تو هم هر روز مثل فاطمه(س) چنین فرزندانی چون حسین و حسن را تربیت کردی و روانه جنگ با مزدوران صدامی فرستادی انشالله که نزد فاطمه(س) رو سفید خواهی شد.
پدر جان شما که نمونه غیرت را دوری فرزندت چون حسین و حسن را دیدم. من یکی از بزرگترین آرزوهایم این بود که خداوند توفیق دهد تا جبران زحمتهای شما را بنمایم ولی میدانی که دزدان آمده اند و می خواهند دینی را که از زمان هابیل برای احیای آن خون ریخته شده به سرقت ببرند و واجب شرعی بود بر ما جوانها که در دفاع از دین جد ما محمد(ص) بپاخیزیم.
انتظار دارم که در فقدان من به سوگ مینشینی که انشاالله شهادت فرزندت توشه ای برای آخرت شما خواهد بود. و در نزد پیغمبر رو سفید و سرافراز خواهید شد. اما شما خواهرانم که آرزوی دامادی برادرت را داشتید مثل علی اکبر که حجله اش سنگرش.
جشن دامادی او شبهای حمله و شیرینی آن گلوله و فشنگ بوده است. خواهرها تنها خواهش من این است که برای من عزا نگیرید و همانطوریکه من راه حسین(ع) را در پیش گرفته ام شماها هم دنباله راه زینب را ادامه بدهید.
مخاطب آخرین جملاتم شما برادرهای مهربانم باشید، اگر چه شماها هم چون سایر رزمندگان دین خود را اداء نموده اید و شما برادرم تیمور جان که عشق جبهه در سر داری که انشاالله شفا بگیرید و راه رزمندگان را ادامه بدهی. بخدا قسم امروز سالار شهیدان به شما افتخار می کند.
والسلام علی من تبع الهدی/ سرباز اسلام داود ابراهیمی/ بیست
و هفتم دی ماه 1364
منبع: مرکز اسناد اداره کل
بنیاد شهید شهرستان های استان تهران