روایتی از عملیات والفجر هشت
روایتی از همرزم شهید «شمس الله سنارا» را در سالروز شهادتش می خوانید؛
آمبولانس
عملیات
غرور آفرین والفجر هشت را هیچ کس فراموش نمی کند. عملیات مهمی که پیروزی سپاه
اسلام را نوید داد و دشمن در ان چنان شکست خورد که تا مدت ها توان حمله نداشت.
سید مهدی فرمانده گردان زرهی بود. اهل تهران بود و بسیار دلاور.
عملیات شروع شده
بود و آتش از آسمان و زمین می بارید. سید مهدی به اتفاق بی سیم چی از این طرف به
آن طرف می دوید و همه جا را زیر نظر داشت. آنها طبق نقشه پیش می رفتند تا این که
در منطقه عملیاتی فاو به رودخانه رسیدند.
همه به آرامی به آب زدند. در آن سوی رود
سید مهدی که بعد از همه از آب بیرون آمده بود ، مسیر مشخص شده را نشان داد و همه
به دنبالش به راه افتادند. نیم ساعتی منتظر شدند تا دستور فرمانده عملیاتی صادر شود.
بی سیم چی، سید مهدی را صدا زد و گفت که فرمان حمله داده شده است.
سید مهدی دستش
را به علامت حمله، پیش روی خود بلند کرد. همزمان شلیک دشمن هم آغاز شد. بچه ها با
غرور تمام حمله کردند. عملیات تا ساعت چهار ادامه داشت و رزمنده ها تا انجا نزدیک شدند
که می شد نیروهای عراقی را به چشم دید.
این حمله درست در قلب عراقی ها صورت گرفت .
ترس بر اردوگاه دشمن سایه انداخته بود. سید مهدی تیر بار را برداشت و به جان عراقی
ها افتاد. چیزی به پیروزی کامل نیروها نمانده بود که سید مهدی نقش بر زمین شد.
مجروح شده بود. فردای آن روز، وقتی آمبولانس حامل سید مهدی به عقب بر می گشت ،
خمپاره های دشمن او را هدف گرفتند.
منبع: مرکز اسناد اداره کل
بنیاد شهید شهرستان های استان تهران