در جبهه به بهترین آرزوهایم رسیدم
شهید عبدالحسین عبدالعظیمی در پانزدهم مرداد 1361 وصیت نامه ای به یادگار گذاشته است که در ادامه می خوانید؛
بسمه تعالی
لا حول و لا قوة الا باالله العلی العظیم .
انا لله و انا الیه راجعون : ما همه از آنیم و باز بسوی او باز خواهیم گشت .
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام به پیشگاه مبارک حضرت بقیة الله اعظم امام زمان ارواحنا و نایب بر حقش امت مستضعفان جهان بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی و با درود و سلام به روح پاک شهدای اسلام و امت حزب الله و همیشه در صحنه و شهید پرور ایران . اکنون بنده ی حقیر عازم جبهه ی نبرد حق علیه باطل می باشم . خدا را شکر گفته و سپاسگذارم که یکبار دیگر به من توفیق آن داد تا بتوانم به ندای « هل من ناصر ینصرنی » ابا عبدالله (ع) و فرزندش روح الله لبیک بگویم .
بار خدایا نعمت پر برکت شهادت را بر من حقیر عنایت
فرما تا شاید با شهادتم حدمتی به دین تو و قرآن تو و اسلام نموده باشم.
شهادت ، شهادت دریچه ی آزادی من از دنیا ، شهادت شهادت منهای حرکت یک مسلمان شهادت
، شهادت آرزوی قلوب عارفان ، شهادت ، شهادت نهایت آرزوهای مشتاقان و عاشقان ، ای
ملت آزاده ، من چه میتوانم برای شما بنویسم و چه سفارشی می توانم برای شما بنمایم
.
این شما بودید که ماها را پرورش دادی و این شماها بودید که ما را مشوق و راهنما بودید و این شماها بودید که ما را در ادامه ی راه امیه می دادید و اکنون این خونها چع ارزشی دارد . که در راه شما که راه هستی مطلق است ریخته شود ای انقلاب دین ما سیراب شد از خون ما و به ایستادگیت ادامه بده ای بازوان انقلاب بجوشید از خون ما و به ما و هم انقلاب ادامه دهید .
ای اسلامیان بر خورشید به رهبری این «رهبر کبیر» پرچم اسلام را در سرتاسر جهان برپا کنید . ای جوانان همه مسئولید در برابر ملتهای تحت ستم فلسطین ، لبنان ، عراق و ... بپرهیزید و بگوئید تا بیاری «الله» آنها را از زیر یوغ چپاولگران نجات دهید . ای مردم بی تفاوت نباشید و هر کدام بدست خود تا میتوانید بکوشید . سرباز در جبهه و کارگر در کارخانه و معلم در مدرسه و روحانی در اجتماع و همه ی مردم در صحنه هر کدام تا میتوانید فعالیت کنید تا این انقلاب را به پیروزی کامل برسانید که مقدمه برای انقلاب جهانی حضرت بقیة الله (ص) و (عج) می باشد و در این راه از هیچکس نهراسید.
ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین در
میدان نبرد شهید شد . ای جوانان در غفلت بمیرید که علی در محراب عبادت شهید و
مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین و با هدف حسین شهید
شد . ای مادران ، مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا
نمی توانید جواب زینب را بدهید که تحمل هفتاد و دو تن شهید را نمود. همه مثل خاندان وهب
جوانانتان به جبهه های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید.
زیرا مادر
وهب فرمود سری را که در راه خدا دادم پس نمی گیرم . ای اقوام و خویشان من بر من
اشک نریزید اگر واقعاً مرا دوست داشتید حالا راهم را ادامه دهید و با شرکت در
جبهه ها و کمک های مالی پشت جبهه های اسلام را یاری کنید و گرنه من نمی خواهم
بیائید بگوئید بدبخت شد و فلان شد من بهترین راهها رفتم و به بهترین آرزوهایم
رسیدم و این قابل درک نیست مگر برای آنان که خدا را از هر چیز بیشتر دوست دارند.
ای برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیاندازند و شما را از روحانیت شهد جدا نکنند که اگر چنین کردند و در بدبختی مسلمانان و روز جنبش ابرقدرتهاست و انشاالله که چنین روزی پیش نمی آید . چون امام زمان یار مسلمین است.
در پایان از قول من از همه ی فامیل و آشنایان طلب مغفرت کنید . تا شاید لطف خدا نسبت به ما بیشتر شود . باز هم من امیدوار مهمه ی شما مخصوصاً جوانان راه شهیدان انقلاب اسلامی را که راه ائمه و انبیاء است ادامه داده و خدا یار و یاورتان باشد .
ضمناً : برادر ، مادر ، خواهران: اگر از من جنازه ای بدست شما رسید آن جسم مرا در بهشت زهرا در قطعه ی شهدا کنار شهیدان دیگر بخاک بسپارید . اجرتان با خدا باشد . « خداحافظ شما ای عزیزانم »