دلم که می گیرد نامه های شما را دوباره می خوانم
نامه به یادگار مانده از شهید «مهدی لیاقی» را در ادامه می خوانید؛
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام سلامتی شما خانواده عزیزم را از درگاه خداوند خواهان خواستارم. سلامی گرم و مهربان و بزرگ اول به پدر و مادر عزیزم پای شما را از راهی دور می بوسم و همیشه و در همه حال از درگاه خداوند آرزوی سلامتی شما را دارم.
سلامی گرم و مهربان به برادر بزرگم هادی خان و زن داداش محبوبه خانم می رسانم و آرزوی موفقیت را برای آنها در تمامی زندگیشان در درگاه خداوند دعا می کنم. سلامی گرم به سرکار خانم خواهر عزیزم و مهربان مریم خانم می رسانم، مریم خانم خواهر عزیزم از اینکه برای من نامه می نویسی یکی تشکر و وقتی نامه را باز می کنم و به نام خدا نامه را آغاز می کنم وقتی که می فهم این نامه را تو نوشته ای خیلی خوشحال می شوم و نامه را می بوسم با تمام وجودم.
سلامی گرم به برادر کوچک خود محمد آقا می رسانم. ای برادر کوچک شیطون هیچ وقت پدر و مادر را آزار نده چون هیچ گهری بالاتر از پدر و مادر نیست.
من خیلی دلم برای شما تنگ شده است و آرزوی هر چه زودتر دیدن شما را می کنم و از خدا همیشه می خواهم که شما را در پناه خود قرار داده و محافظت کند من شما را به اندازه تمام وجودم دوست دارم. و همیشه و در همه حال و هر کار مثل؛ نماز خواندن و صبحانه و نهار و شام خوردن به یاد شما خانواده عزیز هستم.
هر گاه که نامه های شما به دستم می رسد گاهی و انگاری که دنیا را به من دادند خوشحال می شوم هر نامه شما بیشتر از هر چیزی برای من ارزش دارد و من را خوشحال می کند. امیدوارم که به شما خوش بگذرد و هیچ گونه ناراحتی در وجودتان نباشد.
راستی هر از گاهی که من دلم می گیرد نامه های را که فرستاده اید از ساک در می آورم و می خوانم تا دلم آرام شود. سلامی گرم به خانواده عمو کریم و عمو صمد اینها برسانید. من این نامه را روز پنچشنبه روی تخت خود می نویسم ساعت سه و دقیقه بعداظهر.
راستی شاید ما تا سی و یکم شهریور برای رجه رفتن در داخل شهر در پادگان بمانیم و دو هفته دیگر به اردو می رویم و بعد از اردو جشن سردوشی داریم.
پدر و مادر عزیزم دوستان دارم و با تمام وجودم جان خود را برای شما پدر مادر عزیز فدا می کنم. خداحافظ/ مرا ببخشید که سرتان را درد آوردم به بزرگی خودتان دوستان دارم و دستتان را می بوسم
چرا مادر مرا بست ساله کردن *** میان پادگاه آواره کردی
قلبم شده پر خون ز هجران تو مادر *** قکرم شد همواره پریشان تو مادر
هر روز کنم آروزی تو افسوس *** دستم شده کوتاه ز دامان تو مادر
دشت و زیبایی من از تله صنع خداست *** گر چه زشتم تو به زیبایی خود یادم کن
ای که می گویی به خوبان آشنایی مشکل است *** آشنایی می توان
کرد جدایی مشکل است
دستخط نامه شهید «مهدی لیاقی»؛