تأملی بر زندگی شهید «مسعود غلامی» در سالروز شهادتش
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید مسعود غلامی در سال 1338 در پلشت یکی از روستاهای شمال ورامین چشم به جهان گشود . و در دامان پر محبت مادری مهربان و با پدری فداکار در خانواده ای با ایمان تربیت شد . از همان دوران کودکی با مشکلات زیادی روبرو شده بود که به لطف خدا و مشیت الهی این مشکلات سبب شد که او حتی دوران نوجوانی در مقابل سختیها مقاوم و خیلی صبور باشد .
او دوران نوجوانی را در همان حد کنجکاوی خود ذهن
مبتکرش را در زمینه ی شغل فنی پدر ( تعمیر موتور ) فعال میکرد . در حالیکه در همین
روستا به تحصیل مشغول شد و پشتکار او باعث پیشرفت استعدادش در این زمینه شده بود .
و همیشه فکری وسیع و دلی پر از شجاعت داشت و بر ائین اساس برای او پرش با موتورهای
پرشی تنها فعالیت مورد علاقه اش بود .
که در این رابطه دوستان زیادی تقریباً با همه برخوردی آشنا داشته است . ولی در اصل دوستان نزدیک او شهید محمد رضا سعیدی – شهید محمود پازوکی و شهید جواد پازوکی بوده اند و همانا که با هم برای ادامه راه با شوکوه اسلام و راه امام مبارزه کردند و در پی آرزوی خویش به لقاء ا... پیوستند .
شهید مسعود غلامی روزهای عمرش را قبل از انقلاب صرف
یادگیری و پیشرفت در کارش میکرد . بعلت فعالیت موتور سواریش با مردم برخورد بیشتری
داشت و بطور کلی در مقابل دیگران متواضع و خوش برخورد بود که این یکی از خصلتهای
خوب این شهید بمانند تمامی شهداء بوده است . و سبب شده بود که او دیگران را بخوبی
درک کند و باعث حیر بودنش شود .
چنانکه او
هیچوقت آنها را بزبان نمیآورد ولی بعد از شهادتش آشکار شد . در روزهائیکه انقلاب
در شرف پیروزی بود بیشتر اوقات خود را به تهران میرفت و پیروزیهای روبروز ملت را
با شرکت خود در جمعشان مشاهده میکرد و با شور و هیجان آنها را برای دیگران بازگو
میکرد . و از همان روزها اول انقلاب مهر امام بر دلش نشست و همچنین جاذبه ی همیشگی
راهش او را جذب کرده بود . و تا آنجا که خود را در این راه فدا کرده است .
او بعد
از پیروزی انقلاب و تشکیل کمیته ها بیشتر اوقات خود را در کمیته ی محل به پاسداری
میگذرانید و خود را برای بازسازی نیروی ایمان در قلبش و نیز برای دفاع از اسلام
آماده میکرد .
چنانکه بعد از شهادت یکی از دوستان نزدکیش محمد رضا سعیدی در کردستان او عشق شهادت را در دلش میپرورانید و توانسته بود تا آن حد به معنی واژه ی زیبای شهادت پی ببرد که آن را کمال انسان بداند .
با شورع جنگ تحمیلی او برای رفتن به جبهه تقلا میکرد تا زمانیکه موفق شد از طریق بسیج پس از
یکدور 10 روزه در روز 10 بهمن سال 1359 به آبادان اعزام شود و در آنجا پس از گذشت
3 ماه به عضویت سپاه خرمشهر در آمد و در یکی از جبهه های خونین شهر بنام مهرزی از
میهن اسلامی خود با تمام وجود و خالصانه در راه خدا دفاع میکرد .
چنانکه در این مدت قامت بلند و قوی وی لاغرتر از پیش و دست و پای محکمش بیش از پیش پینه زده و زخمن شده بودند . شهید مسعود غلامی پس از هشت ماه مبارزه که به عین حقیقت در راه خدا جنگید . در عصر روز 11 شهریور سال 1360 در یکی از جبهه های مقابل دشمن در کنار اروند رود بدست کثیف این مزدوران آمریکائی و درماندگان روزگار خود بوسیله ی ترکش خمپاره شهید شد و حقیقتا به آرزوی والای خویش رسید و به لقاءا... پیوست و همچنین به خیل شهیدان بخون خفته راه اسلام .
ـــــــــــــــــ«راهشان پر دوام نامشان جاویدان »ـــــــــــــــ
خدایا تو خود میدانی که چه قلبهایی در آرزوی کربلا بخون تپیدند . الهی به خون سرخ این قلبهای پاک شهیدان مظلوم اسلام و حقانیت آنها قسمت میدهیم که رزمندگان اسلام را هر چه زودتر نصرت عطا بفرما ...
ـــــــــــــــــ«آمین یا رب العالمین »ـــــــــــــــ