شنبه, ۰۳ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۱۶
در تاریخ چهارم فروردین 62 به خط شدیم و درباره موشک بازوکاه بود که می خواست توضیح کلی بدهد به ابتکار یکی از برادران بسیجی این موشک که به هدف مشخص نمی خورد طوری ساده ساخته بود که آنقدر دقیق بود که تانک دشمن را می زد و بعد که تانک دشمن را می زد و بعد هدف را نشانه گرفت و زد خیلی خیلی خوب بود.
خاطرات روزنوشت شهید «ابوالفضل محمدیان»/ قسمت دوم
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید ابوالفضل محمدیان/ پانزدهم مهر 1343، در شهرستان شاهین شهر و میمه به دنیا آمد. پدرش غلامعلی و مادرش بتول نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سی و یکم مرداد 1362، در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی در امامزاده عقیل شهرستان اسلامشهر واقع است.

خاطرات روزنوشت شهید «ابوالفضل محمدیان»/ قسمت دوم

و بعد از نماز خوابیدیم و صبح ناگهان در حال خواب دیدن خانه بودم که از خواب پریدم سوال کردم اینجا کجاست ناگهان گفتن اندیمشک فوراً از جا پریدم در حالی که درب قطار داشت بسته می شد سریع پریدم پایین و نماز صبح را اندیمشک خواندیم و بعد آمدیم به مقر . و گفتند که مقر عوض شد .

و به مقر جدید لشگر محمد رسول الله رفتیم و همان روز گردان و گروهان بندی کردند و ما به گردان القارعه و گروهان شهید مدنی وارد شدیم و منتظر نامه بودیم که تکلیف ما روشن شود و یک کلاس فشرده گذاشتند و باز هم رزم شبانه شروع شد بر پا برپا تا دو شب و شب سوم بود که در رزم شبانه نوبت به گردان النصر بود ناگهان در میدان مین موشک بازوکاه عمل نکرده میاید.

و بر سر برادران افتاد و سه تن از برادران شهید و 7 تن از برادران زخمی شد و تا تاریخ بیست و پنجم اسفند 61 همچنین صبحگاه و رزم شبانه بود و بیست و پنجم اسفند 61 تجهیزات دادن و ما را آماده برای خط کردند.

که صبح روز بیست و هشتم اسفند 61 ما را که آمدن گفتند برادران چادر شماره دو هر چه سریعتر به خط شوند نام ما را من و هم سیامک و هم چادریها را نوشت ولی نمی دانستیم برای چه نوشتند و مهدی هی می گفت که اسم من هم باید بنویسید و گفت نمی نویسم فرمانده گروهانمان به نام صابونی بود و مهدی گریه کرد آنقدر تا اسمش را نوشتن و ناگهان ظهر گفتند.

به خط شوید آنها یکه اسمشان نوشته شده ما آمدیم گفتن هر چه سریعتر با تجهیزات آماده برای گروهی موشکی باشید و ما رفتیم برای آموزشی ده دقیقه ای و بعد از اینکه موشک اول برای آموزشی زده شد رفتیم متر بکنیم.

که ببینم چند متر شد گم کردیم محل موشک را مسئول موشکی برادر پرویز گفت هر کس پیدا کرد و موشک بعدی را خواهد زد و من اولین نفر بودم که محل را پیدا کردم و موشکی را آماده کردیم و زدیم آنقدر رفت که پیدا نبود.

ولی بعد از چند دقیقه یک خالی در حدود یک کیلومتر بلند شد و خلاصه عمل نکرد و خلاصه همه گفتند همه راس ساعت دو بعداظهر آماده برای حرکت باشید ساعت دو و پانزده دقیقه بود که یک ماشین آیفا آماده حرکت بود موشکها را بار زدیم و حرکت کردیم.

برای منطقه رفتیم و شب عید در مقر انتظار حمله رمز جهاد ورامین بودیم که آن منطقه منطقه ممنوع بود و شبانه دو چادر آماده کردیم و هر 10 نفر داخل یک چادر ناگهان دیدیم که چادر روی سر ما نیست چادر در حال حرکت است مسئول قبلی آن گردان برادر اتافی گفت لازم داریم بروید داخل یک چادر 20 نفری رفتیم و ساختیم تا صبح اول سال 1362 هنوز سال 1361 تمام نشده بود که گفتند همه در کنار مسجد ردیف و صبحانه و مراسم عید است ساعت هشت و هشت دقیقه و پنجاه و سه ثانیه آغاز سال 1362 سخنرانی برادر حاجی آقا محمودی روحانی محترم آن گردان ما بعد از او روی بوسی عید بود با دیگر برادران رزمنده و سفره ما اینچنین بود

1- سبزی

2- سین چین

3- سین تله

4- سیم خاردار

5- مین سوکسی

6- مین سدی

7- سیم خاردار قطع کن

هفت سین کامل شده بود و ما از این تاریخ به بعد موشکی بودیم و فرمانده گردان تخریب جعفر بحرودی لشگر حضرت رسول گفت من این عید را نمی توانم تبریک بگویم.

چون آن روزی عید است که کربلا و قدس را بگیریم تبریک به تمامی شماها می گویم بعد از چند روز گفتند که هر کس دوست ندارد جزو گروه موشک باشد می تواند بروند به تخریب برادر سیامک و جعفر زارع پور و حسن پاک دامن اینها رفتن و من و مهدی هم محل ماندیم.

و رمز منطقه فقط گردان ما جهاد ورامین بود من روزی که دستم ضربه خورده بود رفتم به دکتر گفت از کدام واحد هستی گفتم از جهاد ورامین آن دکتر تعجب کرد می خواست جهاد ورامین بداند کجاست و چرا پنج یا شش نفر هی می گویم.

جهاد ورامین اسم رمز کجاست گفت برادر شما صبر کنید تا بعداً گفتم چکار داشتید گفت شما از کدام جهاد آمدید گفتم از جهاد ورامین ولی نتوانست حرف بکشد گفت برو خیلی ممنون ما آمدیم برادر چراغی معاون لشگر حضرت رسول می گفت که چطور باید استقامت کنید خلاصه مطلب که برادر جعفر جهرودی گفت به خط شوید.

در تاریخ چهارم فروردین 62 به خط شدیم و درباره موشک بازوکاه بود که می خواست توضیح کلی بدهد به ابتکار یکی از برادران بسیجی این موشک که به هدف مشخص نمی خورد طوری ساده ساخته بود که آنقدر دقیق بود که تانک دشمن را می زد و بعد که تانک دشمن را می زد و بعد هدف را نشانه گرفت و زد خیلی خیلی خوب بود.

و شب ششم دی 62 بود که در ساعت دوازده ناگهان صدای گوش خراش و بلند مسئولین بلند شد برپا برپا و ما گفتیم اینجا چون حق تیر اندازی ندارند رزم شبانه نیست فکر رفتن به خط بودیم که گفت به طرف موشکها به پیش هر نفر سه عدد موشک بازوکاه بر پشت و به کوهستانها به راه افتادیم و پا مرغی و پیاده روی و طرز موشک گذاشتن را کمی یاد گرفتیم و ساعت دو بود که برگشتیم.

و خلاصه شب به صبح فرا رسید و در روز ششم اسفند 62 یک موشک باز آزمایشی پرتاب شد و روز به شب رسید. و روزها به شب رسید تا تاریخ نهم فروردین 62 فرا رسید بعد از زدن چند موشک نوبت به زدن موشک من شد که هدف روی یک سنگ بزرگ را گرفتیم.

و به آن هدف نخورد و آمدیم در چادر و برادران چادر گفتند که جای چادر را عوضی گفتیم باشد و عوض کردیم و برای خودمان در چادر قانون گذاشتیم که هر کسی حرف حلاف یا خنده زیاد باشد پنج عدد شنا برود و پنج عدد صلوات و سه عدد استغفرالله و هر کسی تهمت و غیبت و دروغ بگوید ده عدد شنا ده عدد صلوات و شش عدد استغفرالله بگوید.

و خلاصه در عرض یک روز آنقدر رفتار ما عوض شد که مقداری به خودمان آمدیم و گفتیم که چقدر این کار خوب است و روزها گذشت شبها هم گذشت تا روز سیزدهم فروردین 62 فرا رسید و یاد سیزده بدر تهران افتادیم.

من و سیامک که بچه محل بودیم با هم یک پتو برداشتیم و یک قمقمه آب و یک قمقمه شربت آبلیمو و یک پاکت آجیل که امت حزب الله برایمان فرستاده بودند و در زیر درخت کوتاه کوهستان که مقر انتظار ما بود.

برای حمله نشستیم و دو عدد نامه ای که برایمان آمده بود خواندیم و جواب آنها را دادیم در حال نامه نوشتن یک گرد باد آمد و هر چه کاغد داشتیم برد این طرف آنطرف انداخت و یک پاکت خالی سیامک را آنقدر روی هوا برد بالا که اندازه یک تخم مرغ شد و خلاصه جواب را دادیم و موقع نماز ظهر فرا رسید و آمدیم برای نماز و روز سیزده بدر را پشت سر گذاشتیم.

دستخط شهید


ادامه دارد...
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده