نور معنویت را در جبهه می بینم!
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید احمد هفت خانگی/ دهم فروردین 1345 ، فرزند «علی حیدر» و «فاطمه» در شهرستان اراک دیده به جهان گشود. تا دوم متوسطه درس خواند. طلبه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. و در حاج عمران در بیستم مرداد 1362 بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزارش در امامزاده اسماعیل شهرستان شهریار قرار دارد.
فرازهایی از نامه های ارسالی شهید احمد علی هفت خانگی از جبهه های نور علیه ظلمت؛
«نامه دوم»مادر جان امیدوارم که تو صبور باشی و همیشه در نمازت مرا دعا فرمایی و دعای خیر خود را شامل حال رزمندگان سازی مادرجان من دوست داشتم پیش شما بمانم ولی جبهه بالاتر از این دوست داشتنیهاست.
سعی کنید هر کاری را برای رضای خدا انجام دهید و مستحبها را تا جایی که می توانید انجام دهید و آنچه را که رضای خدا در آن نیست انجام ندهید.
سلام بر جهادگران ، این دژ استوار و این ستون انقلاب ، جهادگران با عزمی راسخ و با ایمان فولادی و ناظری آگاه در جامعه نیروی ایمان محکمتر از آن است که آنان (دشمنان) تصور می کنند.
برادران جبهه دانشگاه است ، دانشگاهی که کلاسهای آن ، سنگرهای آن است ، استادانی بزرگوار ،امام زمان (عج) امامان معصوم ، حضرت زهرا (ع) و اداره کننده این دانشگاه خداوند تبارک و تعالی است ، نور الهی کلاسهای دانشگاه را روشن می کند، شاگردان کلاسها رزمندگان غیور هستند و اگر خداوند قبول کند و بر بنده گناهکاری نظری کند ما هم یکی از شاگردان این مکتب هستیم و بر این شاگردی افتخار می کنیم.
برادران عزیزم، برای رزمندگان نامه بفرستید به خدا این نامه های شما در روحیه رزمندگان خیلی تاثیر دارد. برادران می دانید من چقدر به این روحانیت علاقه دارم که حد ندارد. به یاد خدا باشید و امام و رزمندگان را دعا کنید و پیرو امام باشید که مهدی نگهدار شماست.
به خمینی عزیزم عشق ورزیم تا از آتش جهنم نجات یابیم.
قدر این امام عزیز و این سران مملکت را بدانیم.حجابتان را رعایت کنید و شیطان را پیروی نکنید و خدا را ناظر اعمال خود بدانید. برادران و خواهران وسایل سفرتان را حاضر کنید را هکربلا به امید خدا و یاری امام زمان همین روزها با یک حمله گسترده باز می شود.
جبهه آزمایشگاه است ، خیلی انسانها در جبهه از طرف خداوند امتحان پس می دهند و از خدا مادر جان بخواه که من از این امتحان الهی روسیاه بیرون نیایم.ای برادر و خواهر عزیز در شب دعاهای کمیل مرا یاد کنید و برایم دعا کنید تا به هدف اصلیم نایل شوم که دنیا هیچ ارزشی ندارد.همه اهل محل موقعی سالم هستند که مسجد را ترک نکنند. من به خاطر اسلام به جبهه رفته ام.ر فتن به دعای کمیل را فراموش نکنید.
برادران و خواهران جبهه خیلی زیبایت و انسان در آن معنویت می بیند و نور ، حالات برادران همه معنوی و عرفانی است و چهره و نگاه و رفتارآنان گویای ایمان و عشقشان است ، هدفشان رضای خدا و فراموش کردن به یاری خدا حب نفس را، چیزهایی در جبهه هست که نه زبان گویای آنرا دارد و نه قلم نیروی نوشتن را.
وقتی انسان به جبهه می آید ،می گوید عمری که تا الان کرده ام هیچ نبوده و به زندگی دنیا بوده ، وقتی انسان دنبال معشوقش امام زمان مهدی (عج) آمده دیگر فکرش از دنیا قطع می شود ،وقتی با روحیه قوی رزمندگان روبرو می شود روحیه می گیرد ، خبرهای خوش ، خوابهای شیرین ، ملاقاتهای هیجان انگیز با امام زمان (عج) روبرو با بچه های حزب اللهی ، همه چیز را از یاد انسان می برد.
برادر جان حتما یادت نرود بگو ، خدایا به این دوست ما 1- نیتهایش را خالص گردان.2- او را موفق کن به آنچه رضای تو در آن است.3- شهادت راه خود را به ایشان مرحمت فرما.
ای عاشقان شهادت این نامه را با دلی تنگ و تاریک برایتان می نویسم و از شهری دور از شما به مسافت اما نزدیک به شما در روح شهری که معنویت غرق در گناه ، شما در معنویت عشق ، من چه بگویم با شما که نقیض به نقیض است.ولاکن جایی می رسد که نقیض با نقیض هم پیمان شوند.
ای برادر که نامه مرا می خوانی به همه دوستان بگو که در خلوت شب دعاها را روانه این دل تاریک کنند، چه کنم که مستم و در حالت مستی ندانم ، این عدای شماست که مستی دنیا را به مستی آخرت مبدل می کند.
اشک چشم نمای خلوص شماست *** صورت خاکی شما نشان از سجود شماست
دل از دنیابریدن این بود در جبهه بودن *** سراغ دل کجا باید رفت، پس آنجاجبهه شماست