صدای اذان آن صبح با صدای گريه نوزادی در آميخت و او در يك خانواده متدين و مذهبي در روستای محمودآباد چشم به جهان گشود. مادرش نام محمدعلی را به دليل يمن تبرك نام محمد و علی برای وی برگزيد و او را بيمه ی حضرت ابوالفضل كرد.
مروری بر زندگی نامه شهید «محمدعلی محمودآبادی»
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید محمدعلی محمودآبادی/ صدای اذان آن صبح با صدای گريه نوزادی در آميخت و او در يك خانواده متدين و مذهبي در روستای محمودآباد چشم به جهان گشود. مادرش نام محمدعلی را به دليل يمن تبرك نام محمد و علی برای وی برگزيد و او را بيمه ی حضرت ابوالفضل كرد.
زيرا می خواست لطف و مرحمت علمدار حسين شامل تنها پسرش شود محمد علی نوجوان كوشا و ساعی و البته مذهبی در سن دوازده سالگی پدر خود را از دست داد و مانند يک مرد يک تنه به جنگ مشكلات روزافزون خانواده خويش رفت و او در هيئت يك نوجوان بود ولی قلبش مانند مردانی پر اراده و قوی بود كماكان در راهپيمايی ها به همراه دوستانش شركت ميكرد و او نيز براي انقلاب تلاش می كرد .

سرانجام در سن بيست سالگی به اذن مادر و خانواده با دختری از خانواده متشخص و مذهبی كه اهل شهر مقدس قم بود ازداوج كرد و در سال 1361 خداوند به او يك دختر عنايت كرد و او گرما بخش زندگی آنها شد .

زندگی گرم و صميمی آن تنها چهار سال ادامه يافت يعنی در سال 1365 روز يكشنبه صبح هواپيماهای رژيم بعثی عراق آسمان لاجوردی اراک را پر كرده بودند.

پرنده های غول آسای آهنی بر فراز كارخانه آلومينيم سازي اراک به اوج رسيد موشكها و راكت هاي خود را بر سر پاك ترين انسانها فرو ريخت و از ميان انسانهاي مختلف فرشته ها را برد .

يك ساعت بعد كارخانه غرق در خون و آتش بود خوني كه از بدن مجروح هر پنجاه و دو تن از كارگران پاك و صادق كارخانه جاري بود آسمان خون گريست و بودند فرزنداني كه هرگز پدر را نديده و هميشه او را در قلب خود ديدند . دختر بزرگ محمدعلي كه حال صاحب خواهري كوچك شده بود كمي آرام تر از قبل بود زيرا پدر را تمام مدت در خانه حس مي كرد و قلبش از محبت او گرم بود .

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده