قصه دو عاشق دلباخته
پیام امامعلی امامی امین پدر شهیدان احمد و محمود امامی امین؛
مومنان باید در راه خدا با آنانکه حیات مادی دنیا را بر آخرت برگزیدند جهاد کنند، و هر کس در جهاد به راه خدا کشته شود یا فاتح گردد، به زودی او را در بهشت اجری عظیم دهند.
و به دینمان بود که به پیروی از آیات آسمانی قرآن فرزندم احمد راهی جبهه های نبرد شد. گاه به گاه سری به ما می زد و پیش از اینکه از دیدارش سیر شویم شبانه و بی خبر دوباره به دیار عاشقان می شتافت.
بار آخری که آمده بود، دلش حال و هوای دیگری داشت. می گفت: می خواهم مسافرتی ملکوتی بروم. محمود را هم با من راهی کنید. ما ابتدا امتناع کردیم. اما اشتیاق محمود مجالی برای ما باقی نگذاشت.
و محمود نیز به همراه احمد به دیار عاشقان شتافت. در حالی که هنوز سیزده بهار از زندگی اش نگذشته بود. محمود سیزده ساله الگوی مردم شده بود. او که نماز شب خواندن هایش را هنوز که هنوز است روستائیان جلیل آباد از یاد نبرده اند.
پس از سالها حضور مداوم در جبهه ها، روزی به من و مادرش خبر دادند که احمد ترکش خورده، در حالی که من می دانستم او شهید شده اشت و لحشاتی دیگر همان همسنگر گفت: خبر داده اند که محمود هم زخمی شده و من گفتم نه او هم شهید شده است.
و این پیش بینی من دیری نپائید و به حقیقت پیوست. چند روز بعد پیکر مطهر فرزندانم را روی دست ها دیدم که به میعادگاه عاشقان میبردنشان. وقتی که از من دلجوئی می کردند: فقط همین جمله را به زبان آوردم؛ اگر ما شهید ندهیم. پس فرق مومن و منافق در چیست.
و آنگاه گفتم ما و همه ملت شهید پرور ایران شهید می دهیم تا پرچم لااله الا الله بر تمامی نقاط جهان به اهتراز درآید. آری آمریکا و تمامی مستکبرین جهان بدانند تا این ملت و این وحدت کلمه وجود دارد، شما هیچ غلطی نمی توانید بکنید. حتی اگر تمامی دنیا را علیه ما بسیج کنید.
پیام مادر شهیدان احمد و محمود امامی امین؛
ای مادران داغدار شهدا اگر شما یک فرزند و دو فرزند و بیشتر و کمتر در راه الله دادید پس بیاد آورید که حضرت زینب(ص) عزیز در کربلای هفتاد و دو تن از اهل بیت خود را برای بجا ماندن اسلام عزیز فدا نمود.
زینب همه این دردها و رنجها را به خاطر اسلام تحمل کرد و اگر ما خواهان اسلام هستیم، باید به همین نحو باشد باید شهید بدهیم. با خون فرزندانمان درخت اسلام را آبیاری کنیم.
و می دانم که تمام مادران این آمادگی را دارند.پیامی هم برای مادرانی که هنوز فرزندان خود را برای صحنه های نبرد حق علیه باطل آماده نکرده اند.
بدانید و آگاه باشید آن وقت است که این بانوی اسلام حضرت فاطمه(ع) باشید آن وقت است که این بانوی ارزنده می گوید؛ آیا شما ندای «هل من ناصر ینصرنی» فرزند مرا نشنیده اید...
باید برای این سوال جوابی داشته باشیم. پسران من احمد هجده ساله و محمود سیزده ساله بودند، که عاشق امام زمان(عج) و نایب بر حقش امام خمینی بودند و عاشق جبهه بودند.