هميشه در فكرتان هستم!
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید مصیب آکو/ هفتم آذر 1346، در شهرستان آمل چشم به جهان گشود. پدرش ذوالفقار ، نجاری می کرد و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. تعمیرکار رادیو و تلویزیون بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. سوم مرداد 1366، در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شکم و دست، شهید شد. مزار وی در روستای اختر تابعه شهرستان فیروزکوه واقع است.
نامه خواندنی «شهید مصیب آکو» در سالروز شهادتش منتشر شد؛
«نامه اول»
به نام خدا
سلام پس از عرض تقديم سلام خدمت خانواده عزيزم ان شاءالله كه حالتان خوب بوده باشد باري پدر و مادر عزيزم هم اكنون كه برايتان نامه مي دهم روز جمعه ساعت یازده است و حالم خيلي خوب است و اتفاقا ابوالقاسم هم به ديدن من آمد و قرار است به مرخصی بيايد براي همين يک نامه به او می دهم تا برايتان بياورد.
خوب مامان جان حالت كه خوب است و ان شاءالله كه هيچگونه ناراحتی نداشته باشيد مادر جان ناراحت من نباش اينجا حالم خوب است و هيچ خبري نيست و ناراحت من نباش. سلام هاجر جان حالت خوبه ان شاءالله كه حالتان خوبست و ملالی در بين نيست.
هاجر خانم برايم نامه بدهيد خداحافظ شما به اميد ديدار من تا چهل روز ديگر می آيم . سلام شهناز جان حالت خوب است اميدوارم كه حالتان خوب باشد و ناراحتی نداشته باشيد.
ضمنا حالم خوب است و ناراحتی ندارم از نامه شما بسيار متشكرم شما را به خدا می سپارم به اميد ديدار عباس جان سلام حالت چطور از امتحانات چه خبر ان شاءالله كه ركورد را شكستی خوب عباس جان خداحافظ است شما هدی جان سلام حالت خوبه كوچولو چطوری هدی جان قربانت بشوم خداحافظ تو.
به اميد ديدار
«نامه دوم»
به نام خدا
سلام پس از تقديم عرض سلام خدمت خانواده عزيزم اميدوارم كه حال همگي خوب بوده باشد و هيچ گونه ناراحتی نداشته باشيد و لطف خدا سالم و سلامت باشيد اگر احوالي از اينجانب سرباز وظيفه مصيب خواسته باشيد خوبم و به دعاگويی شما مشغول می با شم و بحمد الله خوب و سلامتم و هيچ گونه ناراحتی ندارم و جاي هيچ گونه ناراحتی نيست.
راستي درباره خبری كه شنيديد چيزی نيست جز شايعه ما كه چيزی نديديم و خبری كه نشد و معلوم نيست كه آن خبر راست باشد پس خيال خود را ناراحت نكنيد مامان جان من تا حدود چهل روز ديگر به مرخصی می آيم و اگر خدا بخواهد امسال تاسوعا و عاشورا را در آمل يا هنز بمانم راستي كی به فيروزكوه می رويد هر موقع كه خواستيد.
به فيروزكوه برويد برايم نامه بدهيد و همينطور آدرس محمد رئيسی را به من بدهيد تا برايش نامه بدهم راستی نامه شهناز به من رسيد و خيلی ممنون هستم برای همين نامه اي مي فرستم البته اين نامه را به يكي از رفيقانم كه به مرخصي مي آيند مي دهم تا بابل دستي مي آورند و از آنجا آن را پست مي كنند و اگر خدا بخواهد تا چهل و پنج ساعت ديگر بدست شما می رسد راستی يک نامه به يوسف دادم و يك نامه هم برای آذر داده ام.
خوب ديگر عرضی ندارم جزء آرزوی ديدار كه ان شاءالله ديدار تازه گردد سلام مرا به آشنايان و خاله جان نسرين و آقا رمضانی و همچنين به خاله صديقه و عزيزالله و محمد و دختر خاله همچنين به ننه و آقاجان و آذر و بهرام و ديگر فاميلها برسانيد و سلام مرا به دوستان موسي، بهروز وديگر دوستان.
خداحافظ به اميد ديدار
«نامه سوم»
بسمه تعالي
سلام پدر عزيزم و پس از عرض سلام سلامتي شما را از درگاه خداوند منان خواستارم باري اگر احوالي هم از اينجانب پسر خود خواسته باشيد خوبم و به دعاگويی شما مشغول مي باشم و هميشه به يادتان خواهم بود پدر جان حال كه برايتان نامه مي نويسم روز چهارشنبه و حدودا بيست و هفت روز از سال جديد گذشته است البته اين اولين نامه نيست كه برايتان می نويسم.
بلكه سومين نامه است كه پست مي كنم و اميدوارم كه بدستان برسد و همينطور اميدوارم كه هرچه زودتر جواب نامه را برايم بفرستيد چون ديگر حوصله ام سر رفته وناراحتم كه چرا جواب نامه نمي آيد
آيا نامه به دستتان نمي رسد يا آنكه وقت نامه نوشتن را نداريد راستي برايتان بگويم كه مدت بيست روز است كه در منطقه جنگي غرب كشور باختران سومار هستيم و آدرس من هم گروهان 157 است كه در پشت نامه اينطور بنويسيد باختران سومار صندوق پستي 161/7/2 برسد بدست
مصيب آكو پدر جان اگر خدا بخواهد ما تا بيست و پنج روز ديگر و يا بيشتر به مرخصي مي آيم خوب پدر جان از شما مي خواهم كه ناراحت من نباشيد چون جايم خوب است و امن و امان است و هيچ خبري نيست و نگران من نباشيد و در اينجا خيلي راحتم و كاري ندارم و روزها با
همسنگري هايم در سنگر استراحت خودمان به بازي و صحبت و جوك گفتن مشغوليم و روزها مي گذردو آنقدر بي خيال شده ايم كه اصلا گاهي يادمان مي رود كه به سربازي آمده ايم و كجا هستيم و فكر مي كنيم در خانه خودمان نشستيم پدر جان من را ببخشيد كه برايتان تلفن نزدم
چون اينجا تلفن ندارد و پادگان هم بوديم مخابرات مي رفتم و تلفن مي زدم ولي صفر آزاد نمي شد و اميدورام كه منظورم را فهميده باشيد و بدانيد كه تقصير مانيست خوب پدر جان ديگر عرضي ندارم جز دعاي خير براي شما در همه حال را دارم خداحافظتان.
سلام مامان جان پس از عرض سلام اميدورام كه حال شما خوب بوده باشد و اگر احوالي از اينجانب پسرتان خواسته باشيد خوبم و به دعاگويي شما مشغول مي باشم و هميشه در فكرتان هستم و آرزوي ديدارتان را دارم مامان جان حال من خوبست,و هيچ گونه ناراحتي ندارم و جا و مكان خوب است و فعلا همه جا امن و امان است و نگراني ندارد.
و اصلا خيال نكنيد و بحمدالله بزودي به مرخصي خواهم آمد و ديدار تازه خواهيم كرد و بايد بگويم كه اين دوره مرخصي خيلي بيشتر است حدود 17 روز مرخصي است و غير از اين سري ديگركه از مرخصي برگشتم تا سري ديگر حدود 45 روز طول مي كشد تا دوباره به مرخصي بيايم و اين خيلي خوبست چون هر چهل و پنج روز مرخصي هستيم خوب مادر جان ديگر عرضي ندارم جز سلامتي شما
مادر و پدر عزيزم با اجازه شما از شما خداحافظي مي كنم و با خواهر و برادرم سلامي بدهم فعلا خداحافظتان به اميد ديدار سلام هاجر جان پس از عرض سلام خدمت خواهر عزيزم هاجر خانم اميدوارم كه حالتان خوب بوده باشد و هيچ گونه ناراحتي نداشته باشيد و سالم و سرحال بوده باشيد و اگر از اينجانب برادرت
خبري خواسته باشي بحمدالله خوب و سلامت مي باشم هاجر جان از شما مي خواهم اگر نامه ام به دست شما رسيد اولا يك تلگراف بفرستيد كه نامه آمد بعد سريع جواب نامه را دهيد
و پست كنيد تا هرچه زودتر بدستم برسد ولي با اين حال نامه اينجا دير مي رسد حدود 10 و 12 روز طول مي كشد تا جواب نامه بيايد خوب ديگر عرضي ندارم جز سلامتي براي شما
خداحافظتان به اميد ديدار ضمنا سلام مرا به شهناز خانم و عباس آقا و هدي
خوشگل خوب و ناز و ماماني من برسانيد و عوض من او را صد تا بوسه بدهيد خداحافظ و با
آرزوي سلامتي براي همه شما
نامه شهید مصیب آکو