نوشته ای برای پنجاهمین سالروز تولد شهید به قلم برادر
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید مجید چکشی/ نوزدهم تیر 1347، در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. پدرش علی اصغر و مادرش طلعت نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. سال 1367 ازدواج کرد. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. هجدهم آبان 1367، در زبیدات عراق به شهادت رسید. تا کنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.
در سالروز میلاد یکی از قهرمانان کشورمان که روایتی برادرانه از لحظه رفتن به جبهه برادر شهیدش آنچه در پرونده فرهنگی شهید در بنیاد شهید درج شده است را می خوانید؛
چشمهایت به زور باز می شوند . امروز برادرت به جبهه می رود . تمام بدنت از عرق مرطوب است . قلبت تند تند می زند . اصلا دلت نمی خواهد برای خداحافظی بیدار شوی . چشمهایت را باز می کنی . مجید بالای سرت ایستاده . تازه عروسی کرده ، سه ماه می شود . مجید آماده شده و لباس سربازی پوشیده بود . از جای می پری و بین خواب و بیداری می گویی !
مجید جان می شود نداری ؟
و مجید لبخندی می زند و می گوید :
پاشو داداش یک آبی به صورتت بزن بلکه نظرت عوض شود
و همین کار را می کنی ؛ اما باز می گویی :
نه جدی می گویم ، مجید نرو
- دست خودم نیست داداشی
- دست کیه ؟ اگه دست تو نیست ؟ خیلی ها نمی روند تو تازه عروسی کرده ای .
- من از آن خیلی ها نیستم داداشی .
- من یه خواب بد دیدم .
- خیر است انشاء اله
- نه خواب بدی است خیلی بد .
- حالا چه خوابی دیدی ؟
- تو با یک موتور از پشت یک تپه حاضر شدی . یک درخت بزرگ پشت سرت بود . یک درخت پر از میوه های جور واجور ؛ سیب ، انار ، پرتقال، موز و حتی انگور و خرما ، همه اینها
- خب باقی اش را بگو
- تو از آن درخت رفتی بالا و دیگه
- دیگه چی ؟
- نیامدی پائین ، دیگر نیامدی ..... می فهمی چه می گویم .
مجید در فکر فرو رفت و گفت :
" جالب شد من هم عین این خواب را چند شب پیش دیدم "
مجید این را گفت و از اتاق بیرون رفت و تو ماندی و یک دنیا فکر و خیال .