«سیدابراهیم» به روایت مادر و همسر شهید مدافع حرم «مصطفی صدرزاده»
دوشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۳۰
در زمان فتنه 88 من باردار بودم و او با توجه به اتفاقات و اغتشاشات تهران دائم در مأموریت بود. شبانه روز درگیر بود و کمتر دیده می شد. هم و غمش حفظ نظام بود و بارها به خاطر همین دغدغه اش مجروح شد و سخت ترین آن وقتی بود که با قمه و چاقو او را زده بودند. با حال و روز بدی که داشتم خودم را به سختی به بیمارستان رساندم، پشت پرده روی تخت بود.
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، کتاب «سیدابراهیم» به روایت مادر و همسر «شهید مصطفی صدرزاده» پرداخته است.
نویسنده این کتاب «مهدی گودرزی» و ویراستار «محمد عامری»و که انتشارات
«تقدیر» آن را در نوبت اول 1000 نسخه در قطع
رقعی به چاپ رسانده است. و طراح جلد «پریناز صالح» می باشند. این
کتاب در سال 1396 آبان و قیمت 5500 تومان به چاپ رسیده است.
شهید مصطفی صدر زاده با نام جهادی سید ابراهیم
تاریخ تولد: ۱۹ شهریور ۱۳۶۵
محل تولد: خوزستان، شوشتر
تاریخ شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴
محل شهادت: حلب سوریه
وضعیت تأهل: متأهل
تعداد فرزندان: دو فرزند
افشای راز/ مادر شهید
تقریبا
هفده سال داشت که روزی پیش من آمد و گفت: «مادر من هیئت راه انداخته ام.»
با خوشحالی گفتم: «آفرین پسرم! بگو ببینم اسم هیئتت رو چی گذاشتی؟» لبخند
زیبایی زد و گفت: «هیئت حضرت ابالفضل(ع) »نگاهی به برق چشمانش کردم و بغض
راه گلویم را بست، پرسید: «چیزی شده؟» گفتم: «نه مادر جان! کار خوبی کردی؛
حالا بگو ببینم چرا اسمش رو گذاشتی حضرت ابالفضل(ع)؟» در واقع می خواستم بدانم قضیه نذرم چیزی متوجه شده است یا این که نام گذاری او دلیل دیگری دارد.
مصطفی گفت: «به خاطر ادب حضرت آخه ارباب خیلی با ادب بودند. به امام حسین(ع) خیلی ارادت داشتند. من شیفته ی ادب حضرت عباسم.»...
ولایت مداری/ همسر شهید
در زمان فتنه 88 من باردار بودم و او با توجه به اتفاقات و اغتشاشات تهران دائم در مأموریت بود. شبانه روز درگیر بود و کمتر دیده می شد. هم و غمش حفظ نظام بود و بارها به خاطر همین دغدغه اش مجروح شد و سخت ترین آن وقتی بود که با قمه و چاقو او را زده بودند. با حال و روز بدی که داشتم خودم را به سختی به بیمارستان رساندم، پشت پرده روی تخت بود.
پوتینش را درآورده بود. ناخودآگاه پایم به پوتینش خورد. خون، درون پوتین موج زد! آنقدر از او خون رفته بود که پوتین هایش پر خون بود. من حسابی ترسیده بودم...
و این کتاب با رده بندی 1395 9گ 4ص/ 52/66 BP در کتابخانه موجود است.
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۲
خدا به خانوادتون و همسر محترمه و فرزندان عزیزتون صبر بده
و دعا کن منم شهیده بشم انشاالله