15 خرداد ورامین از زبان شاهدان عینی (2)/ وصیت نامه جمعی شهدای پانزده خرداد
به گزارش نوید شاهد شهرستان استان تهران ؛ بیان خاطرات و اتفاقات پانزده خرداد از زبان شاهدان عینی، همسران و فرزندان شهدای این قیام، جذابیت های خاص خود را دارد و نکات قابل توجه و مهمی را درباره این قیام تاریخی و اثرگذار بازگو می کند. در این رهگذر پای صحبت برخی همسران، فرزندان و شاهدان عینی قیام پانزده خرداد سال 1342 دشت ورامین نشسته ایم .
قیام کنندگان پانزده خرداد سال 1342 وصیت نامه نوشته بودند :
حجت الاسلام و المسلمین سیدمصطفی احمدی امام جمعه موقت ورامین که پدرش (حاج سیدآقا احمدی) و خود وی از پرچمداران قیام پانزده خرداد سال 1342 در ورامین بودند، نکته جالبی را مورد توجه قرار می دهد:
در روز پانزده خرداد همه کسانی که می خواستند در این قیام شرکت کنند، وصیت نامه نوشته و از میدان امام خمینی(ره) فعلی با سر دادن شعار یا حسین (ع) حرکت خود را آغاز کردند و پس از آغاز حرکت مردم، روستاها و مناطق مختلف نیز به جمع ما پیوستند.
حاج سیدآقا احمدی به عنوان پدر بنده زمانی که خبر دستگیری امام خمینی(ره) فعلی با سر دادن شعار یا حسین(ع) سر داده و مردم را دور خود جمع می کند و جرقه قیام در ورامین زده می شود و به دلیل نقش پدرم در قیام پانزده خرداد، وی به مدت سه ماه به زندان کمیته منتقل و هم بند شخصیت هایی نظیر آیت الله مکارم شیرازی شدند.
پس از اعلام خبر قیام مردم ورامین، ساواک دو کامیون نیروی نظامی را به ورامین اعزام کرد و همان افراد بر روی مردم تیراندازی و بسیاری را به خاک و خون کشیده و به شهادت رساندند.
شاه عینی قیام پانزده خرداد
در پانزده خرداد سال 1342، مردم ورامین، پیشوا و روستای محمدآباد عرب ها خبر دستگیری امام راحل را شنیدند با پوشیدن کفن و با پای پیاده به سمت تهران حرکت کرده و خون مطهرشان در پل باقرآباد بر زمین ریخته شد.
یکی از افرادی که در این قیام نقش محوری ایفا کرد، علی قایع گو است که در آن زمان خبر دستگیری امام راحل را از پیشوا به روستای محمدآباد عرب ها و جرقه حرکت مردم ولایتمدار این روستا که دو شهید را در این قیام تقدیم کرد، زد.
علی قایع گو پیرمردی باصفا و خوش برخورد است که هنوز وقتی خاطرات قیام پانزده را تعریف می کند، اشک در چشمانش حلقه زده و از غربت و مظلومیت شهدای این قیام آهی از دل می کشد.
قایع گو در جریان قیام تاریخی پانزده خرداد سال 1342، در حالی که تنها بیست و پنج سال داشت، دستگیر شده و به زندان می افتد و در طول بازپرسی ها با شکنجه و آزار فراوان روبرو می شود اما لحظه ای از اصول و ارزش های نهضت اسلامی عقب نمی کشد.
علی قایع گو با تشریح حوادث رخ داده در قیام پانزده خرداد اظهار داشت: بنده در سال 1342 یک دوچرخه بیست و هشت داشتم و وقتی در روز پانزده خرداد خبر دستگیری امام راحل را شنیدم، بلافاصله با این دوچرخه به سمت محمدآباد عرب ها حرکت کردم.
وقتی به محمدآباد عرب ها رسیدم، خبر دستگیری امام(ره) را به گوش شهید سیدمرتضی طباطبایی که معتمد و همه کاره روستا بود رساندم و وی اعلام کرد که در روستا اذان گفته شود و وقتی همه جمع شدند، این شهید بزرگوار به اهالی روستا گفت که امام خمینی(ره) را دستگیر کرده اند، به همین خاطر ما باید برای آزادی رهبر خود حرکت کنیم.
سپس مردم در روستا همدیگر را از موضوع مطلع کرده و در روز بنی اسد و در حمایت از امام راحل به سمت تهران حرکت و در این راه شهدای بزرگواری نظیر شهید سیدمرتضی طباطبایی به عنوان سید شهیدان پانزده خرداد و شهید جعفر عرب مقصودی را تقدیم کردند.
پس از قیام پانزده خرداد به مدت شش ماه در زندان رژیم پهلوی حضور داشتم و در آن زمان شخصیت هایی نظیر آیت الله نوری همدانی نیز در زندان بودند و مورد شدیدترین شکنجه ها قرار می گرفتند؛ بنده نیز به علت حضور در قیام پانزده خرداد سال 1342 مورد شکنجه و آزار مأموران رژیم پهلوی قرار گرفتم و سپس برای محاکمه به دادگاه منتقل شدم.
در دادگاه هر چه از من درباره نقشم در قیام پانزده خرداد پرسیدند، طفره رفتم تا اینکه مسئول دادگاه عکس امام خمینی(ره) را به من نشان داد و گفت آیا این عکس را می شناسی که من در جواب گفتم بله این عکس را می شناسم.
دوباره مسئول دادگاه پرسید که آیا دوستش داری که گفتم بله بسیار دوستش دارم و در این لحظه مورد ضرب و شتم مأموران قرار گرفتم اما حاضر به پس گرفتن حرفم نشدم.
شاهد عینی پانزده خرداد : انتهای جمعیت قیام کنندگان ورامین دیده نمی شد/ نیروهای نظامی از تهران دستور تیر گرفته بودند
حاج امیر اکبری یکی از افرادی است که در قیام پانزده خرداد سال 1342 نقش محوری و مهمی را ایفا کرده است. به طوری که اولین کسی که خبر دستگیری امام خمینی(ره) را به مردم ورامین رساند، وی بود که منجر به دستگیری آقای اکبری در روز پانزده خرداد شد.
حاج امیر اکبری با اشاره به اتفاقات رخ داده در پانزده خرداد سال 1342 اظهار داشت: بنده در روز پانزده خرداد برای تهیه نان به نانوایی رفتم که در آنجا متوجه دستگیری امام خمینی(ره) شدم اما هنوز این خبر تأیید نشده بود، به همین خاطر تصمیم گرفتم که به تهران رفته و از آخرین اوضاع پایتخت باخبر شوم.
وقتی به تهران رسیدم با مجروحان در خیابان برخورد کردم، به همین خاطر متوجه شدم که خبر دستگیری امام (ره) صحت دارد و خیلی سریع خود را به ورامین رساندم تا مردم ورامین را در جریان امور قرار دهم.
پس از بازگشت به ورامین به همراه جمعی از کسبه تصمیم گرفتیم مغازه ها را به نشانه اعتراض تعطیل کنیم که در این میان، مأموران شهربانی آمدند و اعلام داشتند که نباید مغازه ها تعطیل شود که این مسأله سبب درگیری لفظی بین من و مأموران شهربانی شد.
زمانی که برای اقامه نماز به مسجد رفتم بین دو نماز، مأموران شهربانی از درب های مختلف مسجد وارد شدند و اعلام کردند که قصد دستگیری بنده را دارند که با مخالفت نمازگزاران روبرو شد اما مأموران به زور مرا به شهربانی بردند.
در فاصله دستگیری و انتقال من به شهربانی، مردم آماده قیام شدند، به طوری که مردم پیشوا، محمدآباد، عرب ها و ورامین در حمایت از امام(ره) و مرجعیت با پوشیدن کفن، حرکت کرده و شعار یا مرگ یا خمینی سر دادند.
در پل کارخانه قند جمعیت به حدی بود که انتهای جمعیت به سختی دیده می شد و این نشان دهنده عمق ارادت و باور دینی مردم این منطقه بود با شنیدن دستگیری امامشان قیام کرده بودند.
ساواک و شهربانی که از حرکت مردم ورامین مطلع شده بود با اعزام نیروی نظامی از تهران به ورامین، در پل باقرآباد راه قیام کنندگان را سد کرد و اعلام داشت که اگر کفن پوشان ورامین به حرکت خود ادامه دهند، اجازه تیراندازی دارند.
در این میان یکی از جوانان قیام کننده فریاد حمایت از امام (ره) را سر داد که نیروهای نظامی شروع به تیراندازی کردند و مردم برای حفاظت از خود به داخل نیزارهای اطراف پل باقرآباد پناه بردند.
در این قیام تعداد زیادی از مردم به شهادت رسیده و یا مفقوالاثر شدند و هیچگاه خبری از آنان به دست نیامد و تعداد زیادی نیز توسط ساواک زندانی و افراد زیادی نیز تا مدت ها فراری بودند.
شاهد عینی پانزده خرداد :مجروحان قیام پانزده خرداد مخفیانه به زندگی خود ادامه دادند
حاج باقر بزرگی راد از جمله شاهدان عینی قیام پانزده خرداد سال 1342، در صبح روز پانزده خرداد به همراه هیآت عزاداری قلعه نو کهنک از مسیر پل حاجی به سمت حرم مطهر امامزاده جعفر (ع) پیشوا حرکت می کند تا در سوگ شهادت سید و سالار شهیدان به عزاداری بپردازد.
حاج باقر در بخشی از خاطرات خود، قیام پانزده خرداد را این گونه روایت می کند : زمانی که هیأت وارد صحن حرم شد، مراسم روضه خوانی و مداحی بر پا بود و قبل از آنکه خبر دستگیری امام (ره) توسط آقای حسن مقدسی از بلندگوی صحن اعلام شود، یکی از مداحان، پشت نرده های داخل لیوان جنب منبر ایستاد و با شور و حال عجیبی این بیت شعر را برای چندین بار تکرار کرد :
حسین تنها به میدان می رود الله اکبر *** برای دادن جان می رود الله اکبر
نوحه این مداح تأثیر بسیاری در بین افکار جمعیت عزادار گذاشت و همگی احتمال دادند که اتفاق مهمی رخ داده که اینگونه برای جمعیت زمینه را آماده می کنند.
حاج حسن مقدسی یکی از پیشکسوتان مداحی در پیشوا بر روی منبر داخل ایوان رفت و میکروفون را در دست گرفت و خبر دستگیری امام خمینی (ره) توسط کماندوهای شاه را اعلام کرد؛ با اعلام این خبر تکان دهنده، مردم فریادزنان به سر و سینه خود زده و شعار سر دادند؛ به طور ناخواسته قیام جمعیت آغاز شد و جمعیت بدون هیچ کنترلی از درب صحن خارج و از سوی بازار فعلی به سمت میدان امام ره (ره) حرکت کرد.
مردم در ادامه تصمیم گرفتند تا به سوی تهران قیام کرده و اعتراض خود را نسبت به دستگیری آیت الله خمینی (ره) اعلام کنند و انبوه جمعیت در حالی که صلوات می فرستادند از مسیر قلعه سین به طرف ورامین آمدند.
حاج باقر بزرگی راد اتفاقات پل باقرآباد و پس از آن را این گونه روایت می کند: پس از تیراندازی نظامیان به سوی مردم، قیام کنندگان به سرعت خود را به گندمزارهای اطراف رساندند تا بتوانند سنگر بگیرند و از جان خود محافظت کنند. مقداری که هوا تاریک شد تصمیم بر این شد که عقب نشینی کنند و به ورامین بازگردند.
نظامیان با ماشین به داخل جاده آمدند و افرادی که به سمت ورامین در حال بازگشت بودند را دستگیر کردند؛ لذا من تصمیم گرفتم به اتفاق همراهان خود از مسیر راه آهن به سوی پیشوا بروم. هنگامی که به پیشوا رسیدم، ساعت حدود سه بامداد بود که تعداد زیادی از زنان و فرزندان که سرپرستان آن ها در قیام شرکت کرده بودند را دیدم.
از فردای آن روز، پیشوا حکومت نظامی شد و امنیه ها تک تک افراد را شناسایی و دستگیر کردند؛ افراد زخمی نیز مخفیانه به زندگی خود ادامه داده و پزشکان نیز به صورت مخفی آنان را مداوا می کردند.
به هر ترتیب ده ها نفر از اهالی ورامین، پیشوا و محمدآباد عرب ها خاطرات متعددی از قیام پانزده خرداد سال 1342 دارند که این خاطرات در برخی کتاب ها نظیر روایت خرداد، بهار بیداری، ستارگان درخشان، مجموعه مقالات همایش پانزده خرداد و... منتشر شده است که علاقمندان می توانند به این کتاب مراجعه کنند.
منبع : کتاب سربازان کفن پوش روح الله