مرگ در راه حق سر آغاز زندگی ابدی است
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید قاسم احمدی، بیست و هشتم اسفند 1344، در روستای کیلان از توابع شهرستان دماوند به دنیا آمد. پدرش میرزاآقا، کشاورزی می کرد و مادرش مهری نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی رشته ریاضی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سی ام اردیبهشت 1365، در هورالعظیم بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش واقع است.
وصیتنامه اینجانب شهید قاسم احمدی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ الله فِی سَبِیلِ اللهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ انفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللهِ وَ اولئِکَ هُمُ الْفَائِزُون.»
آنانکه ایمان آوردند و از وطن هجرت کردند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند آنها را مقام بلندی است در نزد خدا و آنان با مخصوص رستگاران و سعادتمندان در عالمند./ سوره توبه آیه 20
به نام خدا، خدای یگانه به نام همان، خدایی که روزی پیکر بیجانم را جان بخشید و با الطاف خویش مرا به این سن رساند و حالیکه هنگام یاری فرزند بر حق رسولش رسیده است میروم تا او را یاری کنم و بقولی میروم که ماندن گندیدن است و رفتنم شدن.
در این زمان ماندن ننگ است و ننگی ابدی است چون زمان آن رسیده است که هر فرد مسلمانی که قادر به رفتن برای کمک به جبهه است باید برود تا ظلم را از جهان بر کنند.
قبل از نوشتن وصیت نامه ام در حال راز و نیاز با خدای خودم بودم و از او خواستم مرگم را در راه حق قرار دهد نه باطل و حال به آرزویم رسیده ام رفته ام تا با نور باز گردم.
رفتهام تا با حق و حقیقت جاودانه شوم وصیت میکنم هنگامیکه جسم بی روحم را به خاک میسپارید چشمانم را باز بگذارید تا نظارهگر جنایات مستکبران و استعمارگران غرب و شرق باشم.
دهانم را مبندید که دشمنان اسلام امپریالیسیم شرق و غرب بدانند که تا آخرین لحظه حیاتم فریاد بر آورده ام مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی و مرگ بر اسرائیل خون آشام.
تنها وصیتی که به امت اسلامی ایران دارم اینست که شما را به جان مهدی و شما را به جان رسول خدا (ص) امام را لحظهای تنها نگذارید.
لحظهای از وجودشان غافل نباشید. امام را با تمام وجود دوست داشته باشید از ته دل برای طول عمر ایشان دعا کنید و از خدای متعال سعادت رزمندگان اسلام را بخواهید به امید پیروزی حق بر باطل.
خدمت پدر عزیزم
سلام بر تو ای پدر خوبم، سلام بر تو ای سر منشاء حیاتم. این آخرین سلام من نزد شما است، دیگر مرا نخواهید دید. دیگر صدایم را نمیشنوید دیگر نیستم تا شما را یاری دهم و دستگیرتان باشم ولی با همه اینها از خداوند برای شما صبر و استقامت میخواهم.
از مرگم گریان نشوید چون مرگ در راه حق سر آغاز زندگی ابدی است. در نظر بیاورید صحنه کربلا را و روز عاشورا را مگر من از پاره تن سالار شهیدان حسین (ع) عزیزتر بودم نزد خدا و شما.
مگر خون من از خون نوزاد شیرخوار حسین (ع) رنگیتر بود. سید الشهدا با تمام وجود پاره جانش را تقدیم خدا کرد. حال شما هم مرا به صاحب اصلیم باز گرداندهاید امانتی بودهام نزد شما چند صباحی با هم زیستیم ولی اکنون خداوند امانت خود را میخواهد و شما چه بخواهید و چه نخواهید باید این امانت را به صاحبش میدادید که دادهاید.
ایمان داشته باشید. پدر جانم اگر چند روزی بیشتر در این دنیا بودم چه نصیبم میشد. جز اینکه نعمتهای خدا را زایل کنم. جز اینکه کوله بار گناهانم را سنگینتر کنم. جز اینکه از خدایم دورتر شوم پس بخندید و شاد باشید که مرا با دل خوش و روئی باز به صاحبش بسپارید.
پدر جان بار گناهان این چند وقت طاقتم را بریده است. قلبم سیاهتر از رویم شده بود. رفتهام تا سبوحانه رنج را بر قلبم کشم و آنرا جلا بخشم. به روز قیامت معتقد باشید و خدا را بیاد داشته باشید.
دیگر کلامی برای گفتن ندارم الا اینکه شبهای جمعه سر قبرم بیائید و برایم قرآن بخوانید. شما را بخدا میسپارم.
خدمت مادر گرامیم
سلام ای مادرم، سلام بر تو که از شیره جان خود سیرابم کردی. سلام بر تو عشقت نه سر سریست که از سر بدر شود. مهرت نه عارفیست که جای دیگر شود. عشق تو در درونم و مهر تو در دلم با شیر اندرون شد و با جان بدر شود.
آری مادر خوبم سلام، در این هنگام که میان شما نیستم، هرگز غم دوریم را نخورید غم پست فطرتیهای منافقان و صدامیان را بخورید که اصلحههایشان را بقلب تپنده اسلام هدف رفتهاند.
مادر جان اکنون که رفتهام از شما میخواهم روزی که بر مزارم پا مینهید با لباس سفید بیائید که مردم نگویند مردهام. با لباس سفید به کنارم آئید تا دشمنان مپندارند روز عزابم رسیده.
با همان لباس که میخواستید در روز دامادیم بپوشید بر مزارم آئید که یاد آنروز که آروزی هر مادری است در خاطرتان زنده شود و هنگامیکه بر سر قبرم رسیدید استوار باشید چون شیر زن کربلا حضرت زینب (ص) و زاریتان را بگذارید برای خلوت شب، همین و بس ای مادر مهربانم مرا ببخش که زحماتتان را جبران نکردم.
مرا ببخش که تنهایتان گذاشتم ولی زمانی که امام میگوید هر کس توان بدست گرفتن یک ژ3 را دارد باید برود، باید رفت و رفت تا ظلم را از بنیان کند و به زباله دان تاریخ افکند. آری مادر باید رفت پس حلالم کن و برایم در آخر نمازهایت دعا بخوان. خدانگهدار.
متن دستخط شهید قاسم احمدی
خدمت خواهر گرامیم مرصع
مرصع جان چیزی ندارم که به تو بگویم چون تو خود راهنمایم بوده ای راهم را میشناسی از رهنمودهای پر ارزشتان تشکر میکنم در نمازهایت دعا کن مرا تا گناهانم بخشوده شود. خداحافظ.
خدمت برادرم علی
علی جان، نامت، نامی است که بر تارک دین میهن اسلام میدرخشد پس در روز مرگ ثابت کن لایق نامت هستی و در صورت اجازه پدر و مادر راهم را ادامه بده و سنگرم را خالی نگذار صلاحم را هم بر زمین ، که پیروزی نزدیک است، حلالم کن نماز و روزه هایت را بدرستی ادا کن. خداحافظ.
به کلیه خواهرانم، گلناز، پروین و نصیبه خانم سفارش میکنم از بزرگ زن اسلام فاطمه زهرا (س) سرمشق بگیرند و از برادرانم غلامحسین، فتح اله میخواهم مرا حلال کنند و در آخر نمازهایشان دعایم کنند. خدانگهدار.
از شما میخواهم مرا در کیلان به خاک بسپارند.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ، تنگ
من زا و عمری ستانم جاودانه
او ز من گیرد دلقی رنگ، رنگ
خداوند پشت و پناه همه شما باشد.
تاریخ بیست و نهم فروردین 1365 زاهدان
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.