«شهید رضا یاری»؛ کارهایتان در راه «رضای خدا» باشد
نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید رضا یاری/ یکم آذر 1346، در روستای قوچ حصار از توابع شهرستان رب به دنیا آمد. پدرش مرتضی، کشاورز بود و مادرش اقدس نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین 1366، با سمت فرمانده دسته در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، شهید شد. مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.
وصیت نامه متفکرانه شهید رضا یاری را در سالروز «شهادتش» را در ادامه می خوانید؛
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله الذی هدانا لهذا و ما كنا لنهتدی لولا ان هدانا الله / دعای افتتاح
« رب شرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی »
بار الها بمن توفیق بده عقده دلم را بگشا، سینه ام را بگشا تا بتوانم سخنانی كه میخواهم و در مد نظرم است بگویم. / سوره طه آیه 25
و قال الله فی كتاب القرآن و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونكم و لا تعتدوان الله یحب المعتدین
در راه خدا با آنانكه به جنگ و دشمنی شما برخیزند جهاد كنید لیكن ستمكارنباشید كه خدا ستمگر را دوست ندارد.
و با سلام به رسول خدا محمد مصطفی (ص) وسلام بر امیرمنان علی(ع) و با سلام بر تمامی شهدای صدر اسلام بالاخص شهدای خندق، بدر كربلای، احد و سلام بر كربلاهای خونین ایران و با سلام بر امام زمان(عج) و نائب بر حقش خمینی بت شكن.
پیر جماران امید مستضعفان جهان سخنان خود را شروع میكنم با این جملات امروز روزی است كه بر هر فرد مسلمان به گفته امام واجب كفائیست كه برای دفاع از اسلام و میهن و برای رضای خدا اسلحه بدست گیرد و به میدان كارزار برود.
اینك من بعنوان یك مسلمان در این مملكت بر اساس تعالیم و دستورات اسلام بر خود واجب میدانم به جبهه نور علیه ظلمت بروم و سوگند یاد میكنم كه تا آخرین قطره خون خویش و آخرین لحظه عمر و زندگی ناقابلم از دین خدا دفاع نمایم.
شاید بتوانم با دادن جان و خون ناقابلم دین خود را نسبت به اسلام ادا كنم این حقیر به این دلیل در جبهه شركت كردم كه اولا وظیفه شرعی داشتم ثانیا آمدم تا به ندای امام كه همان ندای حسین است لبیك گویم و نشان بدهم كه انقلاب ما از انقلاب حسین ابن علی(ع) نشأت گرفته و خون حسین(ع) در رگ یكایك ما مسلمانان است.
آمدم تا كه در صحنه بودن امت حزب الله را همچون گذشته ثابت كنم و آمدم تا به وصیتنامه شهداء عمل نمایم و بدون مقدمه چینی دیگرسر اصل مطلب میروم كه نظر حقیر است.
وای امت قهرمان و شهید پرور بیائید فكری كنید كه آیا چه كسانی رفتند، آیا اینهائی كه رفتند چیزی از آنها باقی نمانده از نظر مادی و معنوی، شهدای ما رفتند و راه خودشان را بما سپردند، آنها چه راهی را می رفتند و ما هم همان راه را برویم ما هم باید راه آنها را ادامه بدهیم نكند خدای نكرده راه آنها را رها كنیم.
و به والله قسم كه حقیر با چشم خودم دیدم كه 2 الی 3 نفر در یك كانال كه محل ورودی بچه ها بود در همین عملیات كربلای « 5 » خمپاره ای بین آنها آمد و تكه تكه شدند، ریز ریز شده بودند بیائید نگاه كنید كه اینها دیگر رفتند آیا این شهیدی كه به این صورت به شهادت میرسد بر ما نظاره نمیكند؟ آیا این شهید سدٌ راه ما نمیشود.
آیا این شهیدان نمی گویند پس چه شد راه ما آیا ما باید ظاهر خودمان را درست كنیم، آیا ما مردم را كه با ظاهر خودمان فریب میدهیم خودمان را هم فریب میدهیم، بیائید حرفها و رهنمودهای امام را گوش دهیم بخدا قسم اگر از روزی كه امام وارد شد به این مملكت به تك تك كلمات و یا صحبتهای امام گوش میدادیم.
تا بحال كلی مسائلمان بخصوص جنگمان حل شده بود بیائید فكر كنید كه چرا گوش نكردیم در كربلای « 5 » عراق چه موانعی سر راه ما گذاشته بود همان دژهای معروفی كه بارها از رادیو و تلویزیون همه گوش كردید، دژهائی كه بعد از عملیات رمضان 5 سال – عراق به كمك فرانسه روی آنها كاركرد، دیگر جزئیات آن را نمی گویم فقط بگویم با تمام این سختیها آن را گرفتند به كمك خدا و خواست خدا.
ولی بیائید ببینم تمام آنهائی كه در شب اول عملیات این دژها را آزاد كردند بكمك خدا حالا هم هستند آیا شهید نشدند، آیا كسانی باید باشند كه جای آنها را پر كنند یا نه، بیائید با خود عهدی ببندیم اختلافها را كنار بگذاریم.
بیائید از این مادیات بی ارزش دست بكشیم بیایم راه حسین(ع) را انتخاب كنیم و بیائیم همه درباره یك چیز فكر كنیم و یك راهرا برویم یك سخن را بگوئیم و آن هم فقط راه خدا سعی كنیم كارهایمان همه خدائی باشد و برای خدا باشد و سعی كنیم طوری نشود كه خدائی ناكرده خودمان را در مقابل خون این شهیدان مدیون بدانیم.
وای امت حزب الله امام را تنها نگذارید و در تمام صحنه ها او را یاری كنید با او باشید، سعی كنید همیشه با او باشید تمام صحبتهایش را گوش كنید به تك تك كلماتش گوش كنید هر چند من این صحبتهایی كه میگویم در خودم هیچ چیزش را ندیده ام تا حالا.
نمازهای جمعه و جماعت را ترك نكنید زیرا دشمن با دیدن انبوه شما خود فرار میكند همانطور كه امام هم میفرماید مسجد سنگر است سعی كنید سنگرها را خالی نگذارید جبهه ها را خالی نگذارید و امام حسین(ع) را یاری كنید.
و در آخر از تمام شماها التماس دعا دارم و آرزوی بخشش دارم، امیدوارم از حقیر راضی باشید و حقیر را ببخشید هر كس بهر طریقی و بهر صورتی كه با حقیر آشنایی دارد، آشنا شده است حقیر را حلال كند و مورد عفو خودش قرار بدهد و اگر حقالناس گردن هر كس دارم اگر می بخشد كه چه بهتر اگر نمی بخشد.
و میخواهد بگیرد این حق الناس را به پدرم مراجعه كند یا به برادرم محمد، انشاء الله كه خدا توفیق عبادت بندگی به كلیه امت حزب الله بخصوص حقیر عنایت فرماید و توفیق بدهد كه در راهش با اخلاص خدمت كنیم بار الها ما را در آخرعمر با عشق به حسین با عشق به علی با عشق به پیغمبر اسلام و با حبّ به آنها و ائمه معصومین(ع) وبا اخلاص بمیران و آخرین كلمه در این دنیا و اولین كلمه در آن دنیا نام حسین قرار بده بارالها مرگ همهما را در آخر عمر شهادت در راهت قرار بده.
پدر و مادر بزرگوارم صحبتی هم با شما دارم نمیتوانم زحمات شما را چگونه جواب بگویم اینقدر شما برای من حقیر رنج و ریاضت كشیدید كه حتی حقیر نمیتوانم به زبان بیاورم انشاء الله كه خدا اجرش را بشما بدهد اگر حقیر به آرزوی دیرینه خود رسیدم مطابق با آیه قرآن كه خدا میفرماید:
الذین اذا اصابت هم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون.
همچنین صبر كنید زیرا همه از خدائیم و بطرف خدا بر میگردیم، برای حقیر گریه نمی گویم نكنید ولی در خفا همچنین برای امام حسین برای علی اكبر زیرا ما داریم راه آنها را ادامه میدهیم چون اسلام در خطر است، سعی كنید در مجالس گریه نكنید زیرا دشمنان اسلام منتظر همین فرصتها هستند تا زخم زبانها بزنند.
باید با این كارتان مشت محكمی بر دهان آنها بزنند و پدر و مادر عزیزم میدانم كه خیلی شما را اذیت كردم و شما را رنج دادم بخاطر امام حسین(ع) مرا حلال كنید و از دستم راضی باشید به رضای حق تعالی و برادران عزیزم محمد و علی حقیر را حلال كنید كه همچون برادر بدی داشتید شما ها را زیاد اذیت كردم و ناراحتتان كردم.
حقیر را ببخشید و مورد عفو خودتان قرار بدهید و اگر توانستید كه انشاء الله میخواهید راهم را ادامه دهید هر چند من در خودم نمی بینم شهادت را ولی اگر به آرزویم رسیدم و اگر به پیش فاضل رفتم و اگر به پیش بچه های دیگر رفتم راهمرا ادامه دهید و نگذارید اسلحه ام بزمین بیافتد انشاء الله مرا می بخشید از این كلمات بیهوده كه گفتم و حقیر را موردعفو خودتان قرار بدهید.
این صحبت حقیر بعنوان وصیت نامه است كه در روزچهارشنبه بیست و دوم فروردین1366 ضبط شده است.
والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران