سه وصیت به یادگار مانده از شهید سیداشرف سیدنژاد برای فرزندانش
نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید سیداشرف سیدنژاد/ دوازدهم خرداد 1336، در روستای بیجارپس از توابع شهرستان لنگرود دیده به جهان گشود. پدرش عبدالحسین (فوت1338) کشاورزی می کرد و مادرش حلیمه نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته ادبیات فارسی درس خواند. سرهنگ نیروی انتظامی بود. سال 1356 ازدواج کرد و صاحب سه پسر شد. پانزدهم فروردین 1375، در خاش هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچیان بر اثر اصابت گلوله به پاها، شهید شد. پیکرش را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.
وصیت نامه شهید سیداشرف سیدنژاد؛
این وصیت نامه در مورخه هجدهم شهریور 1372 نوشته شده است .
ولی از بازماندگانم می خواهم که مفاد آنرا دقیقاً اجراء نمایند.
اولاً قبل از هر چیز از خداوند متعال مسئلت میدارم که قلم عفو بر خطاهایم بکشند چنانچه در زندگی مرتکب اشتباهی یا گناهی شده ام بر من ببخشند خداوند مرا آگاهانه و با میل رغبت و به تمام معنا بسوی مرگ فرا می خواند و من دعوت حق باریتعالی را لبیک می گویم و از تمام بازماندگانم چه دور و چه نزدیک می خواهم که در مرگ من حقیر اشک نریزند و گریه نکنند.
توصیه هایی است که آن را لازم دانستم سه فرزندم نمایم ضمن اینکه ضربه نخواهید خورد بلکه آینده به خیر و سعادتمند خواهید شد.
آری عزیزانم اولاً محدودیت دارد آدم معروف باید مواظب خودش باشد حاسدان تا هستند حسادت می برند و انسان را در بزنگاه ضربه می زنند دوستان نادان جان آدم را به خطر می اندازند از افتراء و بهتان از و ساعیان و شر شیطان و شیطان صفتان در امان بمانید.
وصیت نامه شهید سیداشرف سیدنژاد؛
در همه حال خدا را ناظر و حاضر بدانید و او را به یاری بخوانید به هوش باشید آبرو و آرزوی آدمی با یک اشتباه بر باد میرود و دنیای روشن انسان با اندک لغزش سیاه و تباه میوشد به هوش باشد و تخم نپاشید اندیشه کنید.
و طریق عقل را پیشه کنید هرگز مغرور نباشید و منم منم نکنید و نگوئید و از پروردگارت مدد جوئید دریچه قلبتان را به روی هر گونه بداندیشی و اندیشه بد ببندید.
بر سیه روزی و سیاه بختی کسی نخدید دوستان را قدر بدانید از مهر ورزیدن و محبت کردن هیچکس ضرر ندیده از درخت دشمنی هیچکس نچیده اما عزیزان من منظور از منم کردن این است که نکنید و نگوئید این دو بیت شعر را بخوان و ترجمه کنید؛
آنانکه به یک زبان و دو صد سخن می گفتند *** آیا چه شنیدند که خاموش شدند
به گورستان دمی خاموش نشین *** آن سخن گویان خاموش را ببین
هدف را با قاطعیت محکم در پیش گیرید موفق باشید
تکیه کردم بر وفای او غلط *** با ختم جان در هوای او غلط کردم غلط
عمر کردم حرف او کردم *** ساختم جان را فدای او غلط کردم غلط
دل بداغش مبتلا کردم خطا کردم خطا *** سوختم خود را برای او غلط کردم غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد *** جان که دادم در هوای او غلط کردم غلط
همچو اشرف رفت جانم در هوایش حیف *** حیف
خو گرفتم با جفای او غلط کدرم *** غلط
ز کویت رخت بر بستم نگاهی زاد راهم کن *** به تقصیر عنایت یک تبسم عذر خواهم کن
ره آوارگی در پیش و از پی دیده حسرت *** و نه ایم را و چشمی بر نگاهم کن
ز کوی او که کار پاسبان کعبه میکردم *** خدایا به روم کن
بخوان ای عاشق افسونی و آن افسوی بدم بر من *** مرا بال و پری ده مرغ آن پرواز گاهم کن
به کنعانم مبر ای بخت من *** یوسف نمی خواهم
ببر آنجا که کوی اوست *** در زندان و چاهم کن
ز صرف سنگ از پشت حریقان جسته بیکانم *** مرد نزدیک او اشرف حذر از تیر آحم کن
خدانگهدار ، ای سه فرزندعزیز ، یار و همدم و مونس غمخوار یکدیگر باشید مخصوصاً تو ای فرزند عزیز اکبر خان چیزی نیست که نگفته باشم یا جای خالی گذاشته باشم در دنباله سخنانم ضمن اینکه گفتم یار و مددکار یکدیگر باشید.
اما در زندگی هیچ وقت متکی به کسی نباشید و بر کسی دل بندید که حتی نتوانید مدت کوتاهی برا بر خودتان متحمل شوید به هر کسی صفحه دلتان را باز نکنید خود مربی خود باشید افتخار محبت از کسی نداشته باشید این را بدان به هرکسی پناه ببرید انتار چنین کلمه ای را از مقابل دل انتظار را نداشته باشید.
فقط پناه ببرید به خدای یگانه واحد پس از همانطوریکه متذکر شد سه برادر یار یکدیگر باشید پس از آن پدر و مادر است که نسبت به فرزندانش محبت دارند.
اما آن هم در باز میشود گفت که انتظاری از فرزندانش دارد کمتر کسی است که انتظار را نداشته باشد این یک جمله را فراموش نکنید هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد خیلی ساده گفتم و بس/ به امید دیدار ای اشرف که همیشه در غریبی.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران.
جاودانه شدند چون در کارها خدا را درنظر داشتند و به خدا رسیدند.
از خداوند اخلاصی همچون اخلاص شهدا می خواهیم.
روحشان شاد.