شهيد عزيز در طول حياتش با همه مهربان بود او واقعا نمونه بود و اين سخن را ميتوان درك كرد كه مى گويند خداوند گلچين است و خوبان را مى پذيرد. شهيد جعفر قاسمى در تاريخ 15 خرداد 1363 به خدمت مقدس سربازى اعزام شد، عشق به رهبر و دلش هواى حسين (ع) داشت. پس از گذراندن دوران آموزشى در بيرجند بمدت 15 ماه به كرمان منتقل شده و سپس راهى جبهه انديمشك در آخرين روزى كه به مرخصى آمده بود به پدر و مادرش عرض كرد در طول زندگى نتوانستم خوبيهاى شما عزيزان را جبران كنم اما احساس شهادت ميكنم، رو به خواهرش كرد و گفت خواهرم اين آخرين ديدار است كه همديگر را زيارت مى كنيم چون در خواب مى بينم با دست شكسته و سر بريده از جبهه بر مى گردم. شهيد قاسمى جوانان را دعوت به جبهه ميكرد و مى گفت جبهه ها را گرم نگهداريد و با اين كار خدمت به اسلام و انقلاب اسلامى نمائيد.
قلب امام را شاد كنيد و به مادرش سفارش ميكرد در صورت شهادت من برايم ناراحت نباشيد چون در راه خدا مى جنگم و جنگ و ستيز در راه خدا هيچگونه ناراحتى ندارد.
شهيد جعفر قاسمى سرانجام بعد از 21 ماه با دشمنان اسلام به پرداخت و تا آخرين قطره خون مبارزه ميكرد و بلاخره در 29 بهمن ماه 1364 در منطقه انديمشك، شرهانى بدرجه رفيع شهادت نائل آمد.
شهيد قاسمى اولين شمعى بود كه در روستاى «پچيم» سوخت و روشنگر راه ديگران گرديد. او با شهادتش به جوانان فهماند كه در راه خدا و انقلاب اسلامى و امام عزيز از جان بايد مايه گذاشت.
يكى از آرزوهاى شهيد اين بود با پدر و مادر به مشهد برود.
آرى، اى شهيد قاسمى شما مشهدتان در كربلاى ايران بوده و با بهشتيان به مشهد در جوار حق تعالى جاى گرفتيد.
مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران/
نویدشاهدمازندران/