برگی از زندگی شهید حسين روحانی يزدلی
سهشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۳۲
حسین در سن کودکی خیلی پر شور و هیجان بود بعد از اینکه پا به دبستان گذاشت با هوش و استعداد فراوانی که او داشت دوره ابتدایی را پشت سر گذاشت همزمان با رشد و فکر او ویژگی بزرگ دیگری که وی داشت این بود که عشق ایمان فراوانی بود که به خدا داشت که جلوه گر می شد...
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید حسين روحانی يزدلی/ دهم دی 1345 در شهرستان كاشان چشم به جهان گشود. پدرش جلال (فوت 1363) کارگر مغازه بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره راهنمايی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و چهارم بهمن 1364 با سمت آرپی جی زن در فاو عراق بر اثراصابت گلوله به سر و پا، شهيد شد. پيكر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خا ک سپردند.
در دهم دیماه سال یک هزار و سیصد و چهل و پنج در یک خانواده مذهبی و ساده در قرییه روستای یزدل کاشان مولودی پاک پا به عرصه دنیا گذاشت که پدر و مادر نام او را حسین گذاشتند حسین در همان آغاز طفولیت با پدر و مادر خود به تهران مهاجرت کردند . حسین در سن کودکی خیلی پر شور و هیجان بود بعد از اینکه پا به دبستان گذاشت با هوش و استعداد فراوانی که او داشت دوره ابتدایی را پشت سر گذاشت همزمان با رشد و فکر او ویژگی بزرگ دیگری که وی داشت این بود که عشق ایمان فراوانی بود که به خدا داشت که جلوه گر می شد بعد از اینکه به درون راهنمایی راه پیدا کرد تحت نظر مربیان مومن و مخلص خوب فصل جدیدتری در زندگی وی در جهت به اسلام گشود هنوز نوجوانی بیش نبود که زمزمه های انقلاب اسلامی قلب پر شور او را ارتعاش در آورد با سن کمی داشت که چنان شجاعانه در پی یاری انقلاب کمر بست و در راهپیمائیها شرکت داشت تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
حسین یکی از عاشقان به اربابش ابا عبدالله الحسین ( ع ) بود او در مجالس و محافل عزاداری و سوگواری شرکت می کرد تا اینکه جنگ بین حق و باطل شروع شد و حسین از عشق و علاقه ای که داشت درس را رها کرد و به جبهه رفت و زخمی شد.
پس از زخمی شدن به درس ادامه داد و در کنار درسش در بسیج مسجد محل ثبت نام نمود و شبهای زیادی را در محل کنار دیگر همسنگران خود نگهبانی می داد . حسین در سال 1362 در ماه بهمن ماه در سپاه پاسداران یک عضو فعال بود و همه از او راضی بودند حسین در عملیتهای متعددی شرکت کرد از جمله : رمضان – محرم والفجرها مقدماتی : والفجر 1 ، والفجر 2 ، والفجر 3 ، والفجر 5 ،و والفجر 6
حسین در این عملیات چندین بار مجروح شد و موج انفجار او را گرفت و در بیمارستان های اصفهان ، شیراز بستری شد . حسین کارش در جبهه بود او در پادگان دو کوهه از طرف لشگر حضرت رسول مسئول تدارکات بود . حسین در سال 1363 مصیبت بسیار سنگینی بر او وارد شد این بود که پدر بزرگوارش را از دست داد . از دست دادن پدر کمی زندگی برای او مشکل شد و حسین سرپرست خانه شد .
حسین در خانه مانند یک پدر بود . برای اهل خانواده او بعد از اینکه پدرش را از دست داد سپس او را به تهران منتقل کردند و او در تهران ماند در ماه رمضان 64 حسین طی یک ماموریتی به جبهه رفت و این ماموریت را به موفقیت انجام داد و برگشت .
حسین خیلی جبهه را دوست داشت در تهران هم که بود فعالیتهای بسیاری داشت سپس دیگر طاقت نیاورد و شور و شوقی که به جبهه داشت سال64 به جبهه اعزام شد و در آنجا پس از فعالیتهای زیادی که داشت در عملیات والفجر 8 شرکت نمود و سپس در تاریخ 24بیست وچهارم 1364 در هشر فاو به لقا ا... پیوست و به سوی خدا شتافت و به آرزوی دیرینه خویش رسید یادش گرامی باد و راهش پر رهرو باد .
والسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
منبع:برگرفته از اسنادشهید درمخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۲
انتشار یافته: ۱
همیشه دوست خواهم داشت