مروری بر زندگی نامه «شهید ذبیح الله اسدی»
نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ دل شهید وسیع وبی انتهااست زیزا هرگاه رود به اقیانوس متصل شود دیگر رود نیست اقیانوس است دل شهید است که به معدن عظمت الهی متصل است ومعدن عظمت هم که می دانی بی انتهاست
آشنایی با شهید
شهید ذبیح الله اسدی در سال 1349 در روستای «دمسیاه» شهید آباد شهرستان خمین دیده به جهان گشود. پس از گذر از دنیای کودکی، به مدرسه رفت.
در حال تحصیل پدر و مادرش را در کار کشاورزی تنها نگذاشت و به آنها خدمت می کرد. او تازه کلاس چهارم ابتدایی را به پایان رسانده بود که متوجه شد علاقه ی بسیاری برای حضور در جبهه ها دارد. این بود که به بسیج شهرستان خمین رفت و تضاضای رفتن به جبهه کرد. پاسخ او منفی بود و این اتفاق بارها بارها تکرار شد.
با این همه ذبیح الله نا امید شد و به عضویت نیروی مقاومت بسیج درآمد و با حضور دائمی در بسیج و فعالیت های خستگی ناپذیر و رفتاری خوش و پایبندی به دستورات اسلام، بلاخره توانست برای رفتن به جبهه از طرف بسیج اجازه بگیرد.
ذبیح الله در اولین حضور خود در جبهه، در رویارویی با دشمن بعثی، تجربه های گرانبهایی به دست آورد و به چنان معرفتی دست پیدا کرد که بعد از برگشتن از جبهه دیگر خواب راحت نداشت.
گویی گمشده ای را می جست و فضای جبهه و شهادت از ذهن او خارج نمی شد و ایشان در تاریخ بیست و هشتم دی 1365 برای دومین بار از طریق بسیج راهی جبهه شد و این بار به عنوان آر پی جی زن، جنگ با تانکهای بعثی را پی گرفت.
پس از آن که در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه، ذبیح الله با رشادت های فراوان تانک های زیادی را زمین گیر کرد، ترکش خمپاره ای به سرش اصابت کرد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران