تاملی بر زندگي نامه شهيد محمود اسکندري جم

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید محمود اسکندری جم/ دوم دی 1342، در روستای فیلستان تابعه شهرستان پاکدشت به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش ربابه نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته برق درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دهم اردیبهشت 1361، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش واقع است. 

مومنين در راه خدا و کافران در راه شيطان جهاد مي کنند پس مومنين شما با دوستان شيطان بجنگيد و هيچ بيم و هراس نداشته باشيد که مکر و سياست شيطان بسيار و ضعيف است.

شهيد محمود اسکندری جم دوم دی1342 در قريه فيلستان از توابع ورامين در يک خانواده روستايي ديده به جهان گشود و در سال 1348 پا به مدرسه گذاشت و دوران ابتدايي خود را گذراند و به مدرسه راهنمائي رفت ضمن اينکه درس مي خواند و در مدرسه فعاليت داشت و در کارهاي کشاورزي کمک به پدرش مي کرد شهيد پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز همچون رودي جوشان و پرخروش به حرکت خود ادامه داد و با همکاري چند تن از دانش آموزان مسلمان و متعهد به تبليغات اسلامي در سطح مدرسه و منطقه پرداخت که آثاري از اين فعاليتها را مي توان بر روي ديوارها مشاهده کرد شهيد هميشه مانند کوهي استوار و مقاوم در مقابل گروههاي مناطق ايستادگي مي کرد و اما از خصوصيات اخلاقی اين شهيد که با همه به مهرباني رفتار مي کرد و نسبت به دوستان و همکلاسانش خيلي مهربان بود و هيچ موقع نمي شد که به کسي از روي حسادت و بدي نگاه کند و همچنين نسبت به مسلمين -اقوام- دوستان خود مهربان بود.

شهيد محمود اسکندری جم از سن 12 الي 13 سالگي نماز مي خواند و هيچ موقع نمي شد که نمازش را ترک کند و همچنين ماههاي رمضان را روزه مي گرفت و در دعاي توسل، کميل، فرج شرکت مي نمود و در کوچه يا خيابان يا در مکاني که راه مي رفت به همه سلام مي کرد و به کسي از روي چشم بد نگاه نمي کرد. قبل از اينکه انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني در بیست و دوم بهمن ماه سال 1357 به پيروزي رسيد در طول انقلاب با اوج گيري خشم مردم بر عليه رژيم او با رفقايش با پخش نوار و اعلاميه و ساير مواد فکري و نياز و مورد نياز مردم پرداخت.

او  عضو کتابخانه موسی بن جعفر شد و فعاليت خود را گسترش داد و بيشتر اوقات خود را صرف خواندن کتابهاي مذهبي مي کرد او در انجمن اسلامي ياسر فيلستان نيز شرکت کرد و در آنجا نيز فعاليت بخصوصي داشت دوران راهنمايي را اين چنين گذراند و بعد براي ادامه تحصيل به هنرستان حر ورامين آمد و در سال تحصيلي جاري سوم برق درس مي خواند شهيد اسکندري بعلت علاقه زيادي که به مطالعه و درس داشت در تمام دوران تحصيلي از دانش آموزان ديگر نمونه و بهتر بود و همچنين در هنرستان عضو انجمن بود . آري همچنين مي شنويم که معلم شهيد محمود مي گويد که اي مادر شهيد محمود اسکندري براي من معلم بود بلکه من شاگرد او بودم.

محمود اسکندري از کودکي به ورزش علاقه بسزایي داشت وقتي که به هنرستان رفت در سال اول کاراته کونگ فو در شهر ورامين شرکت کرد در صورتيکه ورزش نيز مانند درس خواندنش از ديگران بهتر و نمونه بود بعد از يادگرفتن کونگ فو در قريه فيلستان يک کلاس کونگ فو باز کرد و هميشه در ساعت 4 بعد از ظهر که همه دوستان و همه بچه هاي ده که از مدرسه تعطيل مي شدند به آن کلاس مي رفتند و به آنها کونگ فو ياد مي داد شهيد اسکندري پس از بازگشت از جبهه حق عليه باطل از دومين مأموريتش مي خواست که به جبهه حق عليه باطل برود ولي بعلت محبتي که از پدر و مادرش ديده بود مادرش به او گفت محمود جان شما الان مأموريتتان تمام شده.

شما مي توانيد پس از درس خواندنتان دوباره به جبهه بروي ولي شهيد در جواب گفت اي مادر اگر من به جبهه نروم چه کسي مي خواهد از خاک کشور عزيزمان محافظت کند و همچنين گفت که من در دومين باري که به جبهه رفتم چيزي را که مي خواستم نيافتم. شايد که در حمله بيت المقدس به شهادت برسم آري آن چيزي که شهيد محمود اسکندري مي خواست برگه قبولي شهادت بود شهيد محمود اسکندري جم در جبهه خونين شهر در تاريخ دهم اردیبهشت 1361به شهادت نائل گشت آري همان چيزي که شهيد مي خواست و هميشه در نماز دعا مي کرد به هدفش برسد شهادت بود به اميد اينکه بتوانيم هدف و راه اين عزيزان که در آتش و عشق لقاء الله درک کنيم و مسئوليتمان را در رابطه با خون اين شهداي راه خدا درک نموده و به آن عمل نمائيم.
            
منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران