گزیده ای از وصیت نامه شهید رضا برنوس در سالروز ولادتش
چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۲۳
امیدوارم که اگر در این راه کشته شدم از کشته شدگانی باشم که بانیت خالص باشم و خداوند این جان ناچیزی را که به من داده به او بازگردانم و آنروزی که من به شهادت می رسم روزی است که من تازه عروسی کرده ام و خون لباس عروسی و دامادیم را در خود گرفته و با خون عروسی می کنم...
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید رضا برنوس، یادگار «ستار» و «ماننده» بيست و چهارم آذر ماه سال 1342 در محله صفاييه از توابع شهرستان ری چشم به جهان گشود. او تا سوم متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و سپس به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. این شهید گرانقدر دوم فروردين ماه سال 1361 با سمت تک تيرانداز در كامياران هنگام درگيری با نيروهای حزب دمكرات بر اثر اصابت گلوله به قلب به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.
سلام ای رهبرم ای برتر از جانم من امروز دیدار آخر با دوستان کردم، برآنم تا که جانی را رها سازم. چو تیر از ترکش این تن، من امروز از زخم خون می چشم شهد شهادت را. ولی خرسند و خشنودم که مرگم جز به راه حق و قرآن و اسلام نیست. از این مردن سرافرازم که پیش باطل و بی داد نیاوردم فرود این سر، نسودم لحظه ای پیشانیم بر زر. کنون در قلب این میدان، درون سنگر اسلام شرافتمندانه می جنگم ولی می میرم.
نگرید مادرم بر من، نریزد خواهرم در سوگ من اشکی ز جام دیده بر دامن بگوییدش که با صدامیان مردانه جنگیدم و بر مرگ دلیران و جوانمردان اسلام نمی بایست گرئیدن. نمی شاید به سوگ مرد نالیدن، کلام آخرم این است که در هر روز هر جایی که حق است و هر چیزی جز آن باطل یکی راه است و هر راهی جز آن بی راه و هر جا کربلاست و هر روز عاشورا است.
کل یوم عاشورا کل ارض کربلا
و سلام و درود خدا بر رزمندگان و سلحشوران شجاع و با ایمان اسلام که با سلاح الله اکبر و اتکال به نیروی لایزال الهی در جبهه های نبرد حق علیه باطل حماسه هایی که می آفرینند هر روز بر ضعف و خواری مزدوران بعثی و آمریکایی می افزایند، باشد که با پیروزیهای پی در پی تحقق عدل جهانی و سرنگونی مستکبران شرق و غرب به دست پرقدرت دادگستر الهی امام عصر فراهم رسد و نائب بر حقش خمینی بت شکن.
و با سلام بر پدر و مادرم و خواهر و برادران عزیزم محسن و حسین. پدر و مادر عزیزم سلام مرا به تمامی دوستان و برادرانم برسانید و از تمامی دوستان و آشنایان و برادرانم حلالیت بطلبید بخصوص برادران و تمام دوستانم که هر بدی در حقشان کردم ببخشند و انشاء الله خداوند
از خداوند طلب مغفرت کنید چون من خیلی در درگاه خداوند گناهکار و روسیاه هستم.
قسمتی از وصیت نامه شهید:
سالها بردرگهت خدمت گزارم یا حسین(ع) *** وین زمان بر لطف تو امیدوارم یا حسین(ع)
نگرید مادرم بر من، نریزد خواهرم در سوگ من اشکی ز جام دیده بر دامن بگوییدش که با صدامیان مردانه جنگیدم و بر مرگ دلیران و جوانمردان اسلام نمی بایست گرئیدن. نمی شاید به سوگ مرد نالیدن، کلام آخرم این است که در هر روز هر جایی که حق است و هر چیزی جز آن باطل یکی راه است و هر راهی جز آن بی راه و هر جا کربلاست و هر روز عاشورا است.
کل یوم عاشورا کل ارض کربلا
و سلام و درود خدا بر رزمندگان و سلحشوران شجاع و با ایمان اسلام که با سلاح الله اکبر و اتکال به نیروی لایزال الهی در جبهه های نبرد حق علیه باطل حماسه هایی که می آفرینند هر روز بر ضعف و خواری مزدوران بعثی و آمریکایی می افزایند، باشد که با پیروزیهای پی در پی تحقق عدل جهانی و سرنگونی مستکبران شرق و غرب به دست پرقدرت دادگستر الهی امام عصر فراهم رسد و نائب بر حقش خمینی بت شکن.
و با سلام بر پدر و مادرم و خواهر و برادران عزیزم محسن و حسین. پدر و مادر عزیزم سلام مرا به تمامی دوستان و برادرانم برسانید و از تمامی دوستان و آشنایان و برادرانم حلالیت بطلبید بخصوص برادران و تمام دوستانم که هر بدی در حقشان کردم ببخشند و انشاء الله خداوند
از خداوند طلب مغفرت کنید چون من خیلی در درگاه خداوند گناهکار و روسیاه هستم.
مادر و پدر عزیزم و خواهرم می خواهم وقتی که مرا در تابوت می گذارید دستهایم را باز از تابوت بیرون گذاشته تا دنیا پرستان بدانند که با دست خالی از دنیا رفتم و چشمانم را باز گذارید تا کوردلان و قلب سیاهان بدانند که با چشمی باز این راه را که راه شهادت در راه خدا باشد این دنیا را ترک نمودم و مرا در کربلای ایران یعنی بهشت زهرا خاک کنید.
من که چیزی ندارم وصیتی ندارم فقط چیزی که از خدا می خواهم این بنده حقیر تعجیل در ظهور حضرت مهدی (عج) و طول عمر و سلامتی امام امت خمینی بت شکن این قلب تپنده امت بفرماید و این زبان حال تمام مسلمانان و جانبازان و رزمندگان اسلام در تمام نقاط جهان.
امیدوارم که اگر در این راه کشته شدم از کشته شدگانی باشم که بانیت خالص باشم و خداوند این جان ناچیزی را که به من داده به او بازگردانم و آنروزی که من به شهادت می رسم روزی است که من تازه عروسی کرده ام و خون لباس عروسی و دامادیم را در خود گرفته و با خون عروسی می کنم.
در ضمن می خواهم که در مراسم ختم و شب هفت من مادر و پدر و خواهرم لباس سیاه نپوشند و به دوستان و آشنایان و برادران بسیجی هم بگویید که لباس سفید بپوشند چون آن روز تازه عروسی من است و امید است که این وصیت که سنت پیغمبر اکرم(ص) است اجرا کنید.
مادر این شعر را که می نویسم برای توست و امیدوارم که برای من گریه نکنی بلکه خوشحال باشید و از خدا بخواهید که این شهید را از خانواده شما قبول کند.
و به تو پدر و هم به تو خواهرم نصیحت می کنم و به دیگر دوستان و برادرانم هم بگویید و مادر از تو می خواهم که هر شب جمعه به سر مزارم بیایی ولی دوست دارم و آنگاه در راحتی به سر می برم که شما گریه نکنید و :
به امید پیروزی رزمندگان اسلام، تا اینکه بتوانیم ادامه دهنده راه شهیدان باشیم.
من که چیزی ندارم وصیتی ندارم فقط چیزی که از خدا می خواهم این بنده حقیر تعجیل در ظهور حضرت مهدی (عج) و طول عمر و سلامتی امام امت خمینی بت شکن این قلب تپنده امت بفرماید و این زبان حال تمام مسلمانان و جانبازان و رزمندگان اسلام در تمام نقاط جهان.
امیدوارم که اگر در این راه کشته شدم از کشته شدگانی باشم که بانیت خالص باشم و خداوند این جان ناچیزی را که به من داده به او بازگردانم و آنروزی که من به شهادت می رسم روزی است که من تازه عروسی کرده ام و خون لباس عروسی و دامادیم را در خود گرفته و با خون عروسی می کنم.
در ضمن می خواهم که در مراسم ختم و شب هفت من مادر و پدر و خواهرم لباس سیاه نپوشند و به دوستان و آشنایان و برادران بسیجی هم بگویید که لباس سفید بپوشند چون آن روز تازه عروسی من است و امید است که این وصیت که سنت پیغمبر اکرم(ص) است اجرا کنید.
مادر این شعر را که می نویسم برای توست و امیدوارم که برای من گریه نکنی بلکه خوشحال باشید و از خدا بخواهید که این شهید را از خانواده شما قبول کند.
و به تو پدر و هم به تو خواهرم نصیحت می کنم و به دیگر دوستان و برادرانم هم بگویید و مادر از تو می خواهم که هر شب جمعه به سر مزارم بیایی ولی دوست دارم و آنگاه در راحتی به سر می برم که شما گریه نکنید و :
کنار سنگرم لحظه های آخر من
سلام من بر تو ای سر بلند مادر من
مادر مگو که خلعت شادی که دوخت بر پسرت
که دوخت خلعت من دست پاک رهبر من
مگو که حجله بود و نو عروس که بود
عروس اسلحه ام بود و حجله سنگر من
مادر مگو دست چه کس نقل بر سرم می ریخت
که می ریخت بارش رگبار نقل بر سر من
مگو که تازه جوان تو ساقدوش نداشت
دو تا ساقدوش به خون خفته اند در بر من
سلام من بر تو ای سر بلند مادر من
مادر مگو که خلعت شادی که دوخت بر پسرت
که دوخت خلعت من دست پاک رهبر من
مگو که حجله بود و نو عروس که بود
عروس اسلحه ام بود و حجله سنگر من
مادر مگو دست چه کس نقل بر سرم می ریخت
که می ریخت بارش رگبار نقل بر سر من
مگو که تازه جوان تو ساقدوش نداشت
دو تا ساقدوش به خون خفته اند در بر من
منبع: برگرفته از اسنادشهید درمخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران
نظر شما