چشمان همچنان منتظرخانواده شهید
دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۲۰:۰۶
بخش های مهمی از شهر خرمشهر در دست عراقی هاست . آبادان در محاصره است . دشمن از ناحیه کوی ذوالفقاری هر لحظه به پیش می آید،
این روزها ، روزهایی تلخ و فراموش ناشدنی اند .
![آبان 1359 آبان 1359](/files/fa/news/1396/8/3/145302_253.png)
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران:شهیدحسین تاجیک در تاریخ نهم اسفند 1339 در شهرستان ورامین روستای خسرو متولد شد. وی تا مقطع دیپلم تحصیل کرد و قبل از شهادت بعنوان ارتشی اشتغال داشت . این شهید در سال 1357 با عضویت ارتشی به جبهه اعزام شد و درتاریخ سوم آبان 1359 بر اثر انفجار تانک در منطقه عملیاتی آبادان به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.
![آبان 1359 آبان 1359](/files/fa/news/1396/8/3/145303_745.png)
آبان 1359
بخش های مهمی از شهر خرمشهر در دست عراقی هاست . آبادان در محاصره است . دشمن از ناحیه کوی ذوالفقاری هر لحظه به پیش می آید .
این روزها ، روزهایی تلخ و فراموش ناشدنی اند . روز هایی پر از آتش و خون و درگیری ، آسمان آبادان تیره و تار است و از هر سوء و در هر لحظه صدای انفجارهای پیاپی شنیده می شود...
این روزها ، روزهایی تلخ و فراموش ناشدنی اند . روز هایی پر از آتش و خون و درگیری ، آسمان آبادان تیره و تار است و از هر سوء و در هر لحظه صدای انفجارهای پیاپی شنیده می شود...
![آبان 1359 آبان 1359](/files/fa/news/1396/8/3/145304_373.png)
در این جاده های پر از گلوله و آتش ، جوان دلاور ارتشی ، سوار بر خودروایی جنگی در کشاکش جنگ و نبرد ، حرکت میکند . شاید در خاموشی کوتاه مدت صدای گلوله ها و انفجارها از لابه لای دود و آتش خیال خود را به کیلومترها آن طرفتر پرواز دهد تا آخرین خاطرات روزهای مرخصی اش را مرور کند .
بر لب های نامرد جوان لبخندی با شرم نقش بسته . در چارچوب در و به وقت خداحافظی از او می پرسد :
حسین ، چه وقتی را برای مراسم عروسی در نظر گرفته ای ؟
و او محو در چشمان سرشار از زندگی دختر می گوید:
وقتی عروسی می کنیم که دشمن را ازخاک خودمان بیرون کرده باشیم . مطمئنا به زودی !
غرش توپهای جنگی او را از خیال شیرین خود بیرون می آورد و دوباره به صحنه درگیری بر می گرداند .
بر لب های نامرد جوان لبخندی با شرم نقش بسته . در چارچوب در و به وقت خداحافظی از او می پرسد :
حسین ، چه وقتی را برای مراسم عروسی در نظر گرفته ای ؟
و او محو در چشمان سرشار از زندگی دختر می گوید:
وقتی عروسی می کنیم که دشمن را ازخاک خودمان بیرون کرده باشیم . مطمئنا به زودی !
غرش توپهای جنگی او را از خیال شیرین خود بیرون می آورد و دوباره به صحنه درگیری بر می گرداند .
![آبان 1359 آبان 1359](/files/fa/news/1396/8/3/145305_605.png)
چند روزی است که دشمن دیوانه وار حمله می کند . جاده بسیار خطرناک است . از زمین و آسمان گلوله و ترکش می بارد . نیروهای ارتشی ، سپاهی و بسیجی با تمام توان خود با دشمن می جنگند تا به هر شکلی که شده حصر آبادان را بشکنند .
ناگهان ستونی بلند از دود و آتش و گلوله ، حسین و دیگر رزمندگان مستقر در جاده آبادان – ماهشهر را در برمی گیرد . بعد از مدتی ستون عظیم دود و سیاهی فرو می نشیند ، حالا دیگر نشانی از حسین نیست . حسین از انظار همگان ناپدید می شود .
![آبان 1359 آبان 1359](/files/fa/news/1396/8/3/145306_697.png)
سالها از روز سوم آبان 1359 می گذرد . حصر آبادان شکسته و خونین شهر (خرمشهر) آزاد شده است . دشمن از خاک کشور بیرون رانده شده، اما چشمان منتظر بر در خیره شده و مادر و پدر و همسر (حسین تاجیک ) ، همچنان پس از سالیان دراز گم گشته شان را چشم به راه است.
منبع: برگرفته از اسنادشهید در مخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران
نظر شما