نگاهی به زندگی نامه شهید مهدی دهقان
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید مهدی دهقانی/ نهم اردیبهشت 1336، در شهرستان ری به دنیا آمد. پدرش مانده علی، کفاش بود و مادرش ربابه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. او نیز کفاش بود. سال 1360 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم اسفند 1364 با سمت مسئول واحد تدارکات و راننده لودر در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن،شهید شد.مزار وی در بهشت زهرای شهرستان واقع است.
از تولد تا شهادت؛
(شهید بدون غسل و کفن بود، چرا که در میدان معرکه جان به جان آفرین سپرده بود ، بقول استاد معظم شهید مطهری :(شهید اگر در میدان معرکه جان بجان آفرین تسلیم کند بدون غسل و کفن با همان تن خون آلود و جامه خون آلود دفن شود)
با سلام و درود و اخلاص بی
پایان خدمت خاتم المرسلین و رحمة العالمین ام الائمة المعصومین حضرت فاطمه الزهراء
(س) و یازده فرزند گرامیشان که آخرین آنها مهدی موعود (ع) انتقام گیرنده خون
شهیدان و دادگستر زمین و بر پا کننده حکومت عدل الهی و سلام بر مرجع عظیم الشان شیعه حضرت امام خمینی و همه شهدای
عزیز از کربلای حسینی تا کربلای خمینی.
وقتی که انسان زندگی نامه شهدای عزیز را
مطالعه می کند نکاتی سراسر ایثار ، اخلاص ، از خود گذشتگی و خاطرات بیاد ماندنی
نزد بازماندگانشان به یادگار باقی گذاشته اند ، اینک گوشه ای از زندگانی سراسر
خاطره برادر عزیزم جهادگر شهید سنگر ساز بی سنگر مهدی دهقانی را برشته تحریر در
میاورم در بهار سال 1336 هنگامیکه بهاران جامه سبز خود را بر تن طبیعت می پوشاند
در متولی (شهرری ) در یک اتاق اجاره ای خداوند پسری به آن خانواده هدیه کرد نامش
را مهدی نهادند از همان دوره طفولیت شور و شعف خاصی از مهدی مشاهده می گردید.
در سن هفت سالگی او را در یک مدرسه اسلامی برای تحصیل ثبت نام نمودند در دوران ابتدائی در مدرسه قاری قرآن بسیار خوبی بود و همیشه در هیئت عزاداران که از طرف مدرسه در ایام سوگواری سرور شهیدان حسین بن علی (ع) تشکیل میشد در پیشاپیش هیئت عزاداران قرآن تلاوت می نمود و به نوحه سرائی علاقه وافری داشت در این دوران به گفته همشاگردی هایش یاور و پشتیبان بچه های ضعیف بود.
دوران دبیرستان را تا مدرک
سیکل بیشتر ادامه نداد و سپس به کار مشغول شد تا اینکه دوران خدمت سربازیش فرا
رسید که اواسط خدمتش مقارن با قیام پر شکوه ملت غیور مسلمان ایران علیه حکومت جبار
وقت گردید و هنگامیکه حکومت نظامی اعلام گردید مهدی به همراه گردانش به تبریز و
سپس به تهران و بالاخره به شهر خون و قیام اعزام گردید . به گفته خودش همیشه
فرماندهان زمان حکومت نظامی را از تیراندازی بسوی مردم بر حذر می داشت.
و تا می
توانست طی سخنانی آنها را نسبت به خواستهای بر حق مردم مسلمان و شکل گیری انقلاب
اسلامی ، ارشاد می نمود و کار به جایی رسیده بود که گارد مستقر در قم که رو در روی
مردم می ایستاد بر اثر تلاشهای او و دوستانش در ارتش از قم بیرون رانده شدند.
زمانی که خدمت را در بهار آزادی به پایان رسانید ، بوطن بازگشت و مشغول کار شد
نسبت به انقلاب علاقه ای بی نهایت داشت و با منحرفین بحث و مجادله زیاد می نمود در
سال 59 زمانی که صدام جنایتکار به دستور اربابان قصد نابودی اسلام را داشت و تجاوز
به خاک مقدس کشور اسلامی ایران را شروع نمود مهدی در تب و تاب جنگ می سوخت و دلش
برای جبهه پر می زد تا اینکه هنگام محاصره آبادان او با فدائیان اسلام همراه گردید
و به جبهه مشرف شد و مدت سه ماه در ستیز با کفر بود.
بار دوم در سال 60 با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همراه گردید و جبهه غرب منطقه سومار اعزام گردید و سپس در سال 61 افتخار عضویت در نهاد انقلاب جهاد سازندگی نصیبش گردید و در جهاد شهرری در واحد نقلیه مشغول کار شد. زمان را نمی شناخت همیشه به کار و جهادگری مشغول بود از ایثار و اخلاص او همین بس که علاوه بر شغلش مکانیک نیز بود بیشتر روز ها تا شب در جهاد مشغول کار بود . مهدی دلسوز همه بود هیچکس از برادران جهادگر در رابطه با رجوع کار به ایشان از زبانش کلمه نه نشنیده اند همیشه بر لبانش خنده بود برای همه کار میکرد غریبه و آشنا نمی شناخت 2 ماه بعد از ورودش به جهاد ازدواج نمود که حاصل آن تا زمان شهادتش حدود سه سال و اندی پسری 2 ساله بنام کمیل میباشد که تنها یادگار این شهید عزیز است . اخلاقش در خانواده نا گفتنی است که بیشتر و یا بلکه همه کار های مربوط به خانه را انجام می داد . اینجاست که به این جمله از خطبه نهج البلاغه می رسیم که می فرماید:
ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه ا... لخاصة اولیائه همانا جهاد دری از درهای بهشت است دری است که خداوند این بهشتی را به روی همه کس نگشوده است همه فردی لیاقت ندارد که باب الجهاد به رویش گشوده شود هر فردی شایستگی مجاهد بودن ندارد خداوند این در را به روی دوستان خاص خویش گشوده است . مجاهدین بالاتر از اینکه بگوئیم مساوی با اولیاء ا... هستند مجاهدین مساوی با خاصه اولیاء ا... می باشند . مدتی که در جهاد بود چندین بار به جبهه اعزام شده بود.
تا اینکه در تاریخبیست و هشتم اسفند 1365 در جبهه فاو هنگام زدن خاکریز با کمپرسی بر اثر اصابت ترکش گلوله ،توپ برگردنش به لقاءا... پیوست و شهادت نصیبش گردید . چیزی که همیشه می گفت لایق آن نیستم . نکته بسیار مهم و شنیدنی از این شهید عزیز اینکه روز اعزام به هنگام صرف نهار می گفت اگر من شهید شدم جسدم را در ماشین بگذارید ( که خدا راننده آن بود بگذارید و از بلندگوی آن قرآن پخش کنید و به گلزار شهداء ( بهشت زهراء ) ببرید که چنین نیز شد . خداوند روح پر فتوح او را در کنار مولایش حسین بن علی (ع) – قرار داد و بدینوسیله گلی از بین خانواده ای سبکبال پرکشید و به بهشت برین مشرف گردید . بار خدایا به خانواده ی معظم این شهید و همه ی خانواده ی شهداء صبر و اجر فراوان عنایت فرما و ما را از پیروان راه مقدس این شهداء و این شهید عزیز مهدی دهقانی قرار بده آمین یا رب العالمین ./
و السلام علیکم و رحمة ا... و برکاته
من از شما جهاد گران تقدیر میکنم امام خمینی
منبع: مرکز اسناد اداره کل
بنیاد شهید شهرستان های استان تهران