چه سخت است خبر شهادت عزیزی را به عزیزانش دادن
دوشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۲۹
ودو شب بعد از عملیات او را خواب دیدم که کاغذ به من می دادو می گفت چرا کاری که بهت گفتم ،نمی کنی !البته روزی که آدرسش را به من داد من خیلی بهش بگفتم ،از این صحبتها نکن بعد او با خنده گفت برای این است که بعد از عملیات بیایی خانه مان چرا او تنها رفت بهشت او کمر مرا شکست ومن در سوگ عظیمش بخدا قسم خاکستر شده ومی شوم
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید حسین حبیبی/ پنجم مرداد 1347، در روستای گوجه کند از توابع شهرستان بیجار به دنیا آمد. پدرش علی اشرف(فوت 1359) و مادرش اخترنام داشت. تا سوم ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و یکم فروردین 1367، در پنجوین عراق به شهادت رسید. پیکر وی مدت ها در منطقه بر جا ماند و شانزدهم آبان 1370، پس از تفحص در امامزاده عقیل شهرستان اسلامشهر به خاک سپرده شد.
وصیت نامه پر بار از شهید «حسین حبیبی» را در ادامه می خوانید؛
دوستار حسین وهمیشه ماتم زده درسوگ بزرگش ستوان مسرور خاطره ای از شهید معظم نوشته:
بسم الله الرحمن الرحیم
در وقت وداع یاران *** نالند کوهساران
با عرض سلام وعرض ادب به پیشگاه معظم خانواده شهید عزیز وشیربیشه عشق وصفا وصداقت وایثار حسین حبیبی ، چه سخت است وچه طاقت سوز خبر شهادت عزیزی را به عزیزانش دادند.چه سخت است قبول کنیم حسین یار وفادارمان هم صحبت مهربانمان سرباز دلیر وجسورمان شهیدمان که تا دیروز در کنارمان بود امروز در پیش ما نیست ، آری ناباورانه وبا تاثر واندوه بی پایان در سوگ برادر خوبمان حسین حبیبی نشسته ایم .من به شماتبریک می گویم از جهت اینکه چنین شیر مردی را پرورش داده اید وتسلیت میگویم که به لقاءالله پیوست.
شاید برای شما مهم باشد که بدانید چه چیز باعث شده است من این یادداشت را به خدمتتان بفرستم باید بگویم این کار برای من خیلی مشکل بوده است ومن نمی خواستم زنده بمانم که در مورد فقدان حسین حبیبی بنویسم اما چه کنم که سرنوشت این طور خواست وحسین عزیز در آخرین دقایقی که راهی می شدیم برای مصاف با خصم دون در کنار من چای می خورد آدرسش را بزور به من دادوگفت اگر اتفاقی برایش افتاد حقیقت جریان را برای شما بنویسم و من هم مجبورم خواسته این عزیز را اجرا کنم ،ودو شب بعد از عملیات او را خواب دیدم که کاغذ به من می دادو می گفت چرا کاری که بهت گفتم ،نمی کنی !
البته روزی که آدرسش را به من داد من خیلی بهش بگفتم ،از این صحبتها نکن بعد او با خنده گفت برای این است که بعد از عملیات بیایی خانه مان .من شنیدم شما آمدید مریوان خیلی سعی کردم شما را از نزدیک زیارت کنم ولی متاسفانه سعادت یاری نکرد البته احمقانه بنظر می رسد اگر من بخواهم از سجایای اخلاقی واز صورت پر خنده واراده مصمم واز دلاوری وجسارت وشجاعت حسین صحبت کنم چرا که او در دامن شما پرورش یافته در مورد حسین باید بگویم او بدون غلو بدون کسی بود که کوههای سر بفلک کشیده کردستان درمقابل عظمت روحش وجرات و جسارتش سر فرود آورد ه اند بد نیست بدانید سر بازی بنام فتح الله طالبی خیلی سعی کرد حسین را نجات دهد به دو دلیل یکی بخاطر خواهش و التماس من و دیگر بخاطر دوستیش با حسین و آخر هم فقط وفقط بخاطر حسین مورد اصابت چند گلوله دشمن مزدور از ناحیه پشت (کمر)قرار گرفت ودر کنار حسین مان در فتح ا... طالبی هم او از انگشت شمارترین سربازان بود او هم برادری از برادران خوب ما بود که متاسفانه در کنار حسین ماند و درس ایثار وشجاعت و معرفت به ما داد.
درباره حسین باید بگویم در آخرین لحظه هایی که با اصرار شدید من و تلاش شدید وبی وقفه شهید طالبی از معرکه رهانیده شد وچند قدمی عقب آمد وزمانی که روی زمین افتاد می خندید ولبخند روی لبانش بود و به نظر من این خنده دو معنی یکی خنده شوق بود که خوشحال بود که اینقدر من وشهید بزرگمان طالبی عزیز برای نجاتش تلاش می کردیم ودیگر اینکه به پوچی دشمن می خندید وبا خنده اش دشمن را به ابتذال کشانده او خیلی از مزدوران رابه درک واصل کرد او مردانه جنگید .او برای من خیلی درددل می کرد از زمانی که پدرش به رحمت خدا رفته بود ، از زمانی که از بیجار به تهران آمدید.
و از زمانی که با آبمیوه گیری کاسبی می کرد واز کارخانه و از برادرزاده اش و روزهای آخر بسیج خودش را که خیلی دوست داشت و کلیه کیسه انفرادیش را هم به من داد و گفت این کیسه بهشت است و هر وقت بعدها من می گفتم کیسه بهشت را به من داده ای خودت چکار میکنی، میگفت :ما با هم میرویم و من اینک ماتم زده نشسته ام که چرا من نرفتم، چرا او تنها رفت بهشت او کمر مرا شکست ومن در سوگ عظیمش بخدا قسم خاکستر شده ومی شوم.
نهایتا در آخرکلام باز به شما بخاطر فقدان عزیزتان وعزیزمان تسلیت عرض نموده و برای کلیه بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل از حضرت باری تعالی خواستار وخواهانم و باز باید اضافه کنم اگر تمام واژه ها را توصیف کنند وشما آگاه باشید که نبود وجای خالی حسین همانقدر برای آن شهید سعید مغفرت بی پایان حق را وبرای بازماندگان معظمش اجر جزیل صبر جمیل خواستارم .آسمان کردستان برای همیشه دراین مصیبت بزرگ می گرید.
منبع: مرکز اسناد اداره کل
بنیاد شهید شهرستان های استان تهران
نظر شما