روایتی پدرانه از زندگی شهید "علیجعفر احمدی"
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، فرزندم «علی جعفر» در تاریخ دوازده خرداد سال 1343 در روستای
آدشنه اراک به دنیا آمد. در همین روستا تحصیلات دوره ابتدایی را خواند و سال او راهنمایی
را هم در یک روستایی دیگر به نام جاورسیان به پایان رساند. یک روز على جعفر به من گفت
که قصد دارد برای یافتن کار به تهران برود و روستای خودش را ترک کند. بعد در تهران
در یک مغازه کانال سازی کولر مشغول به کار شد. روزی که جنگ عراق علیه ایران آغاز شد،
به یاد دارم همان روزهای خاموشی و آژیرکشی بود که علی جعفر به عضویت گروه بسیج درآمد
و پس از آموزش دیدن به جبهه اعزام شد.
وی در عملیات آزاد سازی خرمشهر، یعنی عملیات بیت المقدس شرکت داشت و شاهد پیروزی بزرگ لشگر اسلام بود. پسر من، در مدت زمانی که در منطقه بود مشغول جنگیدن بود، وقتی هم که از جبهه بر می گشت آرامش نداشت. در هر کجا که به وجود او نیاز داشتند، او آماده انجام وظیفه بود. وقتی می خواستند، قاتلی را دستگیر بکنند یا مجالس فسادی را جمع آوری کنند علی جعفر هم در آن جا بود و کمک می کرد تا عوامل فساد را از بین ببرد.
علىجعفر بهطور کامل سه بار به جبهه رفته بود. در این مدت دو بار مجروح شد و مجروح بودنش را از همه پنهان می کرد. روزی که میخواست برود به او گفتم: «پسرم، سه بار میشود که به جبهه میروی، تا توانستی تو خدمتت را کردی. بگذار کسانی بروند که تا حالا به جبهه نرفته اند.» او برگشت و به من گفت: «روح من در آن جاست.»
فرزند دلاورم به مجالس دعا و قرآن بسیار علاقه داشت. صفات و اخلاق خوبش بانزد همه بود. با مردم و خانواده اش با مهربانی تمام برخورد می کرد. بارها به مادرش گفته بود: «اگر راه کربلا باز شود قول میدهم تو را ببرم». به ما سفارش می کرد که خواهر هایش را به فردی مؤمن و معتقد به دین اسلام بدهیم و برای برادرهایش هم از خانواده نجیب زن بگیریم.
فرزندم، علی جعفر برای آخرین بار در عملیات والفجر ۴، در منطقه پنجوین عراق جنگید. به او، لقب رزمنده شجاع لشگر علی بن ابیطالب را داده بودند. سرانجام در روز سیزدهم آبان ماه سال 1362 با اصابت ترکش به پهلویش و از شدت جراحت و خونریزی به شهادت رسید.